گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - وله ایضا

 

بر همچو زنی لب لعاب افشان را

در حالت اعراض و خوشی احسان را

خواهم به تماشاگه خلق آورمت

چون مسخره کاورد برون طفلان را

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - وله ایضا در رثاء

 

چون خواجه امیر آن مه خورشید نظیر

در میغ فنا کرد نهان روی منبر

تاریخ وفاتش ز خرد پرسیدم

گریان شد و گفت حیف از خواجه امیر

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۳ - ماده تاریخ

 

می‌شد چو رضیع رازق پاک جلیل

ملک و فلک و ملک به دارا تحویل

هر ملک و تجمل که اهم بود ز فلک

دهر آن همه افکند به شاه اسمعیل

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۱

 

شخصی که به ریشیش چو نظر می‌دوزم

صد فصل ز ریشخند می‌آموزم

اصلاح چو کرد خواست تاریخش را

خندید یکی و گفت ریشت گوزم

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - رباعیات

 

ازین شش رباعی که کلکم نگاشت

برای جلوس خدیو جهان

هزار و صد بیست تاریخ از او

قدم زد برون هشت افزون بران

بدین سان که از هر دو مصرع زنند

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode