فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
در دیده مور اگر روم چون عنقا
گم سازم از فراخی جا خود را
با این تن بالیده و این نشو نما
زین سفله سحاب میکشم منتها
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
با دوست چه کار طالب سودا را
با سرمه چه کار چشم نابینا را
رنجیده دلم ز عقل بیگانهپرست
کو می که به آشنا رساند ما را
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
دردم که بهار نیست گلزار مرا
هجرم که علاج نیست بیمار مرا
پیراهن صبرم که ز دست غم دوست
چاکی شده سر نوشت هر تار مرا
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
ای نام تو روح قدس و پیکر لب ما
وز نام تو داغ دل کوثر لب ما
بی نام تو هر نفس که بربندد بار
یارب به سلامت نرسد بر لب ما
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
عشق آمد و ریخت برق در پیکر ما
چون شعله طپد ز سوز دل اخگر ما
احباب نخوانند ولی دفتر ما
تا سرمه نسازند ز خاکستر ما
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
از زهر بلا پرست پیمانه ما
دورست ز ملک عافیت خانه ما
آن خانه خراب بینصیبیم که جغد
بگریزد ازین گوشه ویرانه ما
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
در ناصیهام نقش مرادست غریب
در کشور بختم دل شادست غریب
چون نامه عافیت نویسم از حزن
گویی قلمم در آن سوادست غریب
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
آن شوخ که عارض از می حسن افروخت
هر موی مرا ناله به رنگی آموخت
از سوختنم نیست خبردار آری
عالم سوزد برق و نداند که چه سوخت
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
در جام شکایت زبانم خون ریخت
دیدم که ز طره تو تابی انگیخت
گفتم برمش زود در آتش فکنم
آگه شد و در به [در] به نام تو گریخت
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
دلاکی دوش خونم از هر مژه ریخت
وز هر مویم ز دار دردی آویخت
هر موی که آوازه تیغش بشنید
همچو مژه در حظیره دیده گریخت
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
آن دم که شدیم از می هستی سرمست
شد ساغر توفیق لبالب ز شکست
اعمال نویس راست در طاعت ماست
مزدور فرشتهای که در دست چپ است
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
آن قوم که دلشان ز دورنگیها رست
سجاده به دوشند و می ناب به دست
بتخانه و کعبه پیششان یک رنگ است
دیدار پرستند نه دیوارپرست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
پروانه که از بادیه هجر برست
در بال و پر آتش زد و فارغ بنشست
غافل که هنوز تا سر کوی فراغ
صد بادیه خونخوارتر از هجران هست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
سوی در پادشاه کز طور بهست
رفتی تو و سامری به جای تو نشست
ای واله ایمن این سفر دور کشید
باز آ که شدند قوم گوسالهپرست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
آن قوم که دلشان ز دورنگیها رست
سجاده بدوشند و میناب به دست
بتخانه و کعبه پیششان یکسانست
دیدارپرستند نه دیوارپرست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
آن شوخ که چشم حسن را نور و ضیاست
در دیده همتش جهان سرمهبهاست
چشمی به هوس نهاده بر هم ورنی
در نرگسش از ناز ره خواب کجاست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
صد شکر که حرف دوست شد بیکم و کاست
گنجینه عمر کو بدانم آراست
از کیسه دوست صرف کردیم و هنوز
ز آنجا که حیای اوست شرمنده ماست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
امشب که چو صبح وصل عشرت لقب است
شب نیست که هندوی فرشتهنسب است
از پرتو ماه حسن این کشور نور
با آن که سراسر آفتابست شب است
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
دیشب ز دلم شعله آهی برخاست
وز دود دلم روز سیاهی برخاست
تو ابری و ما گیاه تشنه جگریم
کی ابر به کینه گیاهی برخاست
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
هر چند دلم ز درد خونریزتر است
بر من دل تیغ آسمان تیزتر است
در کین دلم دلیر باشید که زنگ
زآیینهام از عکس سبک خیزتر است
![فصیحی هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/fasihi.gif)