وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
مولای همه علیست مولای خدا
او هم روی خداست هم رای خدا
گر، می بود خدای را همتایی
من می گفتم علیست همتای خدا
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
نبود، به جز از علی کسی مرد خدا
باشد او شیر دست پرورد خدا
حق منحصر است و فرد، در فرد علی
او منحصر است و فرد، در فرد خدا
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
گویند «وفایی» که علی نیست خدا
او نیست خدا و از خدا نیست جدا
در، دایره ی وجود یکتاست علی
یکتاست از آنکه پیش یکتاست دوتا
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
مُشکی که ز نافه است و اصلش ز خطاست
گویی اگرش غیر خطا عین خطاست
با حُبّ علی نافهٔ هرکس نبرند
شک نیست که او ز اصل مادر، به خطاست
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
این رتبه علی را، ز علی اعلاست
کاندر دو جهان حاکم و فرمان فرماست
البتّه پس از خدا و پیغمبر او
شک نیست که او خدای بر خلق خداست
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
هرکس که بمیرد اهل یا، نا اهل است
آید، به سرش علی حدیثی نقل است
مردن اگر این است «وفایی» به خدا
در هر نفسی هزار مردن سهل است
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
در باغ جهان میل تماشایم نیست
با حوری و غلمان سرِ سودایم نیست
از نعمت هر دو گیتی ار، بخشندم
یک جرعهٔ می دگر تمنّایم نیست
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
این دختر رز، که مادرش انگور است
تلخ است ولی مایه ی چندین سور است
پنهان باید چو جان شیرینش داشت
از دیدهٔ بد، که چشم زاهد شور است
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
این دختر رز، چه شوخ و شنگ آمده است
یکرنگ و به زاهدان دو رنگ آمده است
با این همه ریو و رنگ زاهد از چیست
کز این دختر چنین به تنگ آمده است
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
در آرزوی جرعه ی می جانم سوخت
از سر، تا پا تمام ارکانم سوخت
با این حالت «وفایی» ار خواهم مُرد
می دان تو یقین که دین و ایمانم سوخت
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
گفتی که به وقت مردن آیم به سرت
ای من به فدای این حدیث و خبرت
ای کاش هزار بار، در هر نفسی
میرم که ببینم من از این رهگذرت
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
زهّاد، به دخت رز، ببندند نکاح
بیزار شوید زین چنین زهد و صلاح
این زهد و صلاح را، طلاقی گویید
وز، خُم شنوید دم به دم بانگ فلاح
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
بر دوش پیمبر چو علی بالا، شد
بگذشت ز قوسین و به اوادنی شد
معراج نبی به هر کجا بود از وی
یک قامت احمدی علی اعلی شد
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
کس کو که توان علی به عینین بیند
با این عینین امام کونین بیند
چشمی چون چشم مصطفی حق بین کو
تا آنکه علی به قاب قوسین بیند
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
در خلقت مرتضی به هنگام وجود
شک نیست که حق کمال قدرت بنمود
حق گفت هر آنکه گفت بی پرده چنین
آمد زپس پرده برون هرچه که بود
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
گر بنده گنه ز رحمتت بیش کند
جا دارد اگر هراس و تشویش کند
تو عفو به قدر رحمت خویش کنی
او جُرم به قدر قوّهٔ خویش کند
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
کس صرفه ز سودای قیامت نبرد
هر چند به جز زهد و کرامت نبرد
یارب تو به عدل اگر مکافات کنی
از دست تو کس جان به سلامت نبرد
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
در گلشن عمر ما بهاری نبود
دهر است «وفایی» اعتباری نبود
گویند که فاعلیم و مختار چرا
پس مفعولیم و اختیاری نبود
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
زاهد که ز کوی معنی آواره شود
بگذار، اسیر نفس امّاره شود
ای کاش جهان به کام او می گشتی
تا پردهٔ زهد کذب او پاره شود
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
این قوم که نام زهد بر خود بستند
از زهد ریایی دل ما را خستند
زنهار، فریبشان «وفایی» نخوری
کاین قوم به ابلیس لعین همدستند
![وفایی شوشتری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shooshtari.gif)