گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در منقبت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

بعد از نبی که آینه ی حی دایمست

عالم بذات بی بدل شاه قایمست

در رؤیت احد سهر و نوم او یکیست

بیدار بخت او که بدین دیده نایمست

ذاتش که آفتاب نمودار لطف اوست

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست

یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست

آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست

مجموعه صورتی که ز الوان مصورست

از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست

بصد هزار زبان روزگار در سخنست

ز خاک سوخته ی داغ آتشین رویان

دمید لاله و سوزش هنوز در کفنست

نه روز آنست که در خانه مست بتوان بود

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست

 

چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست

بصد هزار زبان روزگار در سخنست

بمی دهیم ز بر جامه و بسر دستار

که باز وقت عرقچین و تای پیرهنست

بیار باده که دیگر هزار جامه ی چاک

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاج الفقراء شاه حسن

 

این چه مجلس چه بهشت این چه شریف انجمنست

که چو اقصای حرم قبله گه مرد و زنست

جنت عدن ز بس معنی انهار و عیون

رشک صد گلشن آزاد ز سرو و سمنست

معنی آیت نورش چمن لاله و گل

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

ای آمده در گلشن جان نخل تو واحد

اثبات دویی بر الف قد تو زاید

آنی که پی روشنی کار دو عالم

شد نور تو از مشرق و مغرب متصاعد

روی تو بود در نظر بنده ی مؤمن

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر

 

ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر

چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر

سلطان خراسان علی موسی جعفر

ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر

تابنده ز لوح دلت اسرار الهی

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت سلطان علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار

قربانی تو هستی ابنای روزگار

در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید

بازست همچو دیده ی قربانی فگار

تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح و منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام

 

خیز که مرغ سحر زد به گلستان صفیر

خواب گران دور شد از سر برنا و پیر

جلوه نمودند باز خلوتیان خیال

چهره برافروختند پردگیان ضمیر

شب چو برفتن فشاند دامن مشکین طراز

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح سلطان یعقوب

 

گل شکفت و لاله هم وا کرد از طومار مشک

می زند باز از ریاحین جوش در گلزار مشک

صحن بستان گشت چون آیینه از آب روان

از خط ریحان بر آوردست چون زنگار مشک

هست هر بیخ بنفشه نافه و هر غنچه اش

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

ای نور اله از مه رخسار تو لامع

مهر ازل از آینه ی روی تو طالع

رویت که بود آینه ی صنع الهی

بینند دران اهل نظر جلوه ی صانع

از شوق گل روی تو شد آدم خاکی

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در منقبت مولای متقیان و ائمه ی اطهار علیهم السلام

 

ای رخ فرخنده ات خورشید ایوان جمال

قامت نورانیت شمع شبستان خیال

هدهد فرخنده فال طرف بامت جبرئیل

بلبل دستانسرای باغ اسلامت بلال

گاه اعجاز کلام از لفظ گوهر بار خویش

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در منقبت امام علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

ای شعله ی چراغ در خانه ات هلال

سیاره ات شراره ی شمع صف نعال

سلطان علی موسی کاظم امین وحی

ای مهچه ی لوای تو خورشید بیزوال

آنجا که سایه ی شجر کبریای تست

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح و منقبت مولای متقیان علی بن ابیطالب علیه السلام

 

قسم بخالق بیچون و صدر بدر انام

که بعد سید کونین حیدرست امام

امام اوست بحکم خدا و قول رسول

که مستحق امامت بود بنص کلام

امام اوست که چون پای در رکاب آورد

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

ای تا به قیامت علم فتح تو قایم

سلطان دو عالم علی موسی کاظم

در دیده و دل نور تجلی تو باقی

بر چهره ی جان لمعه ی دیدار تو دایم

آنرا که دهد لطف تو پروانه ی دولت

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در منقبت امیرالمؤنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

زبان خامه ندارد سر رسوم و رقوم

بجز مناقب ذات مقدس مخدوم

حقیقتی که در اشیا مدام در سیرست

بدان صفت که ازو نیست ذره یی محروم

فروغ شمع هدایت امیر وادی نحل

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح شاه تاج الدین حسن

 

گل شکفت و غنچه ها را باز شد مهر از دهن

گلبن از لب تشنگان باغ می گوید سخن

باز وقت آمد که رو پوشیدگان روزگار

هر یکی دیدار بنمایند بر وجه حسن

تازه گردد نرگس مخمور از دست و ترنج

[...]

بابافغانی
 

هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱

 

خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد

که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد

زهی خان همایون‌فر که بر فرق همایونش

پر و بال همای دولت او سایبان آمد

شهنشاه فلک مسند، که بهر خواب امن او

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲

 

گر جان کنم به حسرت زان لب نمی‌کند دل

دل کندن از لب او جان کندنی‌ست مشکل

قبله‌ست روی جانان، لعلش چو آب حیوان

این یک مقابل جان و آن یک به جان مقابل

درست دعا بر آرم، هرگز فرو نیارم

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳

 

تخت مرصع گرفت شاه ملمع بدن

جیب مرقع درید شاهد گل‌پیرهن

ساغر سیمین شکست ساقی زرین قدح

پیکر پروانه سوخت شمع زمرد لگن

آتش موسی گرفت در کمر کوهسار

[...]

هلالی جغتایی
 
 
۱
۲۷۰
۲۷۱
۲۷۲
۲۷۳
۲۷۴
۳۷۳