گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

در آبباغ گل اکنون که همچو جنت شد

بچین گلی که چو حور آمده است دیده گمار

کجاست نسبت یار از نسیم بستانش

چو حور اگر چه شمیمست گلشنش عطار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

آفتابیست کزو نجم سعادت رخشد

وجیه روی و بعلم و هنر از آن ابری

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

هوای باده و جعد بنفشه دام دلست

گذر چو نیست ازین دام دل بیاد بیار

نه گر تو سنبل تر تافتستیش ای باد

بقصد دل چه بهم بافتستیش صد بار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

همای سدره نشین باز آید از پندار

به خواریند حسودان تو ولی نازند

بمال و اینهمه را جز ز نعمتت مشمار

رود ز غصه خراب از درت عدو هر چند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

شدست هوش دل ایجان ز دست باد ستم

کی آوری بفغانش بصبر با دست آر

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

وجود سنبل اگر سوخته چو بلبل شد

وجود بلبل ازو سوخت همچو سنبل زار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

ایا حریف طرب چون وزید باد بهار

چو لاله می خور و مهر از زمانه چشم مدار

هباست بی می و گل عمر آتشی در زن

بهر چه دارد از اندیشه ات چو بوتیمار

رسید لاله و دارد بهر کمین خاری

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

مگر از شاه ولایت نظری یافته است

ندید چشم فلک همچه شاه اسماعیل

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

سمن چو ساقی دلجو به لاله زار آمد

که تا چو لاله برافروزد از رخش انظار

یقین که مستی بلبل چو غنچه پنهانیست

حیاتش از می ریحانیست آن خمار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۵ - دایره مختلفه «طویل، مدید، بسیط»

 

همه روز تو به ز روز دگر

گنج کرمی درج هنر در قدمت

بحر هنر منست رشح قلمت

ختم هنرم بر کرم و لطف تو شد

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را

 

بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را

جان تازه شد از لطف هوا پیر و جوان را

صورتگر اشجار ز عکس گل و نسرین

سیمای سمن داد شب غالیه سان را

آیینه ی خور خاصیت کاهربا یافت

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - ای زندگی از غنچه ی لعل تو روان را

 

ای زندگی از غنچه ی لعل تو روان را

چون روی تو نشکفته گلی گلشن جان را

دل گرم می وصل تو در ساغر خورشید

یکذره چه تاب آورد این رطل گران را

هر وقت سحر، غنچه ی سیراب ز شبنم

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

بود پیوسته نیت در ریاض روضه رضوان را

که بوسد آستان روضه ی شاه خراسان را

مه ایوان یثرب افتاب مشرق و مغرب

که سقف مشهدش همسایه آمد عرش رحمان را

سجود آستانش دولت دنیا و دین بخشد

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در منقبت امیرالمومنین و امام المتقین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام

 

منم پیوسته در بزم سقیهم ربهم شارب

ز جام ساقی کوثر علی بن ابی طالب

به دوران گر نصیب خضر گشتی جرعه یی زان می

به آب چشمه ی حیوان نگشتی تا ابد راغب

گدایان قلندر شیوه ی ملک ولایت را

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست

 

تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست

گوهر بحر سخن مدحت شاه نجفست

والی ملک عرب سرور اشراف قریش

آنکه تشریف قدومش دو جهان را شرفست

شمع جمعست چو در گوشه ی محراب دعاست

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست

 

بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست

مهر و محبت اسدالله غالبست

انسان ندانمش که نداند بهین قوم

آنرا که هل اتی علی الانسان مناقبست

فرقست از آنکه زاده ی دین آمد از ازل

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در منقبت سبطین علیهماالسلام و مدح شاه اسمعیل صفوی

 

تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست

همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست

آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف

نور هر یک سبب روشنی جان و تنست

سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

خطی که یک رقمش آبروی نه چمنست

نشان خاتم سلطان دین ابوالحسنست

علی موسی جعفر که مهر دولت او

ستاره ی شرف و آفتاب انجمنست

به نقش خاتم او گر هزار جوهر جان

[...]

بابافغانی
 
 
۱
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۲۷۲
۲۷۳
۳۷۳