گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور

 

بود سگان تو در حمله جمله چون شیران

کشند همچو سگ ا یشان گه وغا کفار

همین که شیرسگت حمله چون پلنگان کرد

لبان بقهر هژبران گشاد و گشت هزار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور

 

اگر هم افعی گنج از ره کمین شد خصم

بکش زکین عدوالبت ستان جهان زان مار

یقین که زود بیابی نمایش عالم

چو بر محیط گشایی قدم بدین پرگار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور

 

از آن کسی که ترا داده جان و خندیده

بمال و دین همه بینند بیشش از اخیار

مرید چون سر خود داده است و خشنودست

مراد دیده و در سود دارد استشهار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور

 

خمیر مایه گرفته آفتاب از کرمت

که میبرد همه خشک و تر از وی این اذخار

لوای فتح تو شد چون سحاب در خدمات

که می برد برکاتش شمال در اقطار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱۰ - از حشو مصارع اول این قصیده این قطعه بر می خیزد

 

کلک ملک سخن که سخیست

دم توفیق همدمت بوده

غیرکلکت کسی ز زلف سخن

گره نظم و نثر نگشوده

هیچکس بی نسیم مرحمتت

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۴ - دایره مجتلبه

 

ربودی از ازل این گوی لطف و حق دادت

که همنشین تو شد علم حیدر کرار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۶ - دایره مشتبهه

 

از آن نبود کسی چون تو در جهان هرگز

که با کرم دگران را تو گشتی استظهار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۲ - این قطعه از حشو مصارع اول قصیده مستخرج می شود و از الف خالیست

 

کام دل او کار کرم در همه حال

کار کرم او مدد اهل کمال

او را کرم عام و طمع کار همه

داده کرم او هوس اهل سیوال

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۲ - این قطعه از حشو مصارع اول قصیده مستخرج می شود و از الف خالیست

 

سرور دهر بحر جود و کرم

منبع لطف و گنج علم و هنر

جز تو درد هرکیست کش همه دل

بسته در بندگی چو بنده کمر

جز ره مرحمت نمی پویی

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۲ - این قطعه از حشو مصارع اول قصیده مستخرج می شود و از الف خالیست

 

داور کام ده مالک ملک

حاکم عدل دار الاسلام

کام مردم کرم او همه دم

کرم او همه را کام مدام

همه در کار دل اهل کرم

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

عجب تر این که ترا هست صد چو من مجنون

که از وفا بدرد رخت هستیش صد بار

منم که عالمی از دردمندیم سوزند

تویی که بر تو دعا دردمند لیل و نهار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

از آن بسوخته مجمر صفت دلم محنت

که مجرمم من مست از شکایت دلدار

شکایتم که تو میسوزی از تغافل نیست

چنانکه زلف تو کند از تطاولم بن و بار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

سرم فدای رهت مست من نظر کن باز

که باز عربده دارد دو نرگست دربار

عجب که عربده دارد غم تو بر دل و دین

غم تو غارت دین باشدش یقین کردار

اگر چه دارد اسیر غم تو آه و فغان

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

از آن که درد تو دل داد خواه هر در کرد

ز درد و داوری دل بحق برم زنهار

قبول درد توام داد پایه اقبال

دل مرا بدر آورد دردت از ادبار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

نشان باغ بهشت آن جمال و حاجب و زلف

لب تو ساقی جانبخش و کوثر ابرار

بگوهر آن خط سبز تو خاتم خوبی

قد تو سایه طوبی کشیده در رفتار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

یقین بلاغ من آنگه بود درست که شعر

بیان حال نماید به کلک سحر شعار

بیان حسن تو هر چند راغبم نکنم

که شوق آمده غالب بعقل دعوی دار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

مه وصال تو هر کس که یافت تا بابد

بصبر جسته و ما را کجاست صبر و قرار

نکو بمکر و بدستان کجا شود حالش

اگر وصال نیابد بدست این بیمار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

دمید بر سمنت تا ز زلف و خط سنبل

مه من از شب زلفت نمود صبح قرار

برافکن از مه رخ پرده چاشت کن شامم

که بیشک آن مه رخ چاشت میکند شب تار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

نشسته ام همه شب دل حزین براه ستم

لب از فغان چو سگان بازو چشم کرده چهار

چرا تو تابی از افغان رخ ار چو سگ نالم

که هستمت همه شب پاسبان من بیدار

ملول از همه غم کیست چون من بی بخت

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲۶۷
۲۶۸
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۳۷۳