گنجور

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - بیت

 

خیال آشنائی بر دلم نگذشته بود اول

نمیدانم چه دستی طرح کرد این آشنائی را

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - بیت

 

بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن

که فرصتی که ترا داده‌اند، بی بدل است

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۳ - بیت

 

دل پاکیزه، به کردار بد آلوده مکن

تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۴ - بیت

 

طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد

کیفرش، فرجام بال و پر به خون آلودن است

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۵ - بیت

 

با قضا، چیره زبان نتوان بود

که بدوزند، گرت صد دهن است

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۶ - بیت

 

دور جهان، خونی خونخوارهاست

محکمهٔ نیک و بد کارهاست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۷ - ابیات پراکنده

 

خیال کژ به کار کژ گواهی است

سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است

به از پرهیزکاری، زیوری نیست

چو اشک دردمندان، گوهری نیست

مپوش آئینه کس را به زنگار

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۸ - بیت

 

سزای رنجبر گلشن امید، بس است

به دامن چمنی، گلبنی نشانیدن

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۹ - بیت

 

به رهنمایی چشم، این ره خطا رفتم

گناه دیدهٔ من بود، این خطاکاری

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - زن در ایران

 

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود

پیشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت

زن چه بود آن روزها، گر زآنکه زندانی نبود؟!

کس چو زن اندر سیاهی قرن‌ها منزل نکرد

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص

 

گفت با جوجه مرغکی هشیار

که ز پهلوی من مرو به کنار

گربه را بین که دم علم کرده

گوشها تیز و پشت خم کرده

چشم خود تا به هم زنی بردت

[...]

پروین اعتصامی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ

 

گذار آرد مَهِ من گاه‌گاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاه‌گاه اینجا

مگر رَه گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذارِ آن مَهِ گم‌کرده‌راه اینجا

کُلَه جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات

 

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا

 

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته‌اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی

 

سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را

خدای من که به فریاد می‌رسد ما را

گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند

دگر چه فایده از یاد می‌رسد ما را

حدیث قصه سهراب و نوشداروی او

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵ - ارباب زمستان

 

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کَند ما یک‌لاقبایان را

رهِ ماتم‌سرای ما ندانم از که می‌پرسد

زمستانی که نشناسد درِ دولت‌سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می‌آید

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶ - داغ لاله

 

بیداد رفت لاله بر باد رفته را

یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی

 

شب به هم درشکند زلف چلیپایی را

صبحدم سردهد انفاس مسیحایی را

گر از آن طور تجلی به چراغی برسی

موسی دل طلب و سینه سینایی را

گر به آیینه سیماب سحر رشک بری

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی

 

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

به یاد یار دیرین کاروان‌ گم‌ کرده را مانم

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

[...]

شهریار
 
 
۱
۶۴۲۹
۶۴۳۰
۶۴۳۱
۶۴۳۲
۶۴۳۳
۶۴۵۴