فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۵
با آنکه غنی خزانه دولت نیست
با آنکه به فقر می کند ملت زیست
از چیست حقوق وکلا قمچی کش
یکدفعه دو اسبه آید از صد به دویست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶
آنکس که ز راه جور شد شادان کیست
ور هست یقین زدوده انسان نیست
گر عاطفه نیست امتیاز بشری
پس فرق میان آدم و حیوان چیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷
این زمزمه ها غیر مستحسن چیست
وین قطع مذاکرات بنیان کن چیست
گر دوست کند جفا و دشمن هم جور
پس فرق میان دوست با دشمن چیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸
ای داد که شیوه من و دل زاریست
فریاد که پیشه تو دل آزاریست
ایجاد وزیر و قاضی و شحنه شهر
شه داند و من که بهر مردم داریست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹
در دیده ما فقر و غنا هر دو یکیست
در مسلک ما شاه و گدا هر دو یکیست
در کشتی بشکسته طوفانی ما
دردا که خدا و ناخدا هر دو یکیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰
ای داد که راه نفسی پیدا نیست
راه نفسی بهر کسی پیدا نیست
شهریست پر از ناله و فریاد و فغان
فریاد که فریادرسی پیدا نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱ - صندوق آرا
دردا که دوای دل به جز حسرت نیست
حسرت بحساب قلت و کثرت نیست
گیرم که شود مجلس پنجم هم بد
بدتر ز فساد دوره فترت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲
در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست
وین ذلت بی کرانه بیعلت نیست
دولت ز که جلب نفع سرمایه کند
وقتی که ز فقر نامی از ملت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
در مسلک ما که عزت و ذلت نیست
سلطان و فقیر و کثرت و قلت نیست
هر کس که به دست خویشتن کار نکرد
صالح به نمایندگی ملت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴
درد هر چو ما کسی بدین ذلت نیست
وین ذلت لایزال بیعلت نیست
هست از طرف ملت بی علم قصور
تقصیر همین ز جانب دولت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵ - کابینهٔ مشیرالدوله
هرچند که سیل آرزو را سد نیست
هرچند توقع بشر را حد نیست
با کم غرضی اگر کنی خوب نظر
کابینه امروزی ما پر بد نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶ - کابینهٔ مشیرالدوله
ای آنکه تو را گفته ما باور نیست
ور هست ز جبن قدرت کیفر نیست
با منطق و مدرک بشنو ناله ما
گر گوش رئیسالوزرایی کر نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷
جز ایزد پاک حاکم عادل نیست
جز موجد خاک، قاضی قابل نیست
یکبار توان قاتل صد تن را کشت
زآنرو که مجازات بشر کامل نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸ - مجلس پنجم
از رأی خران دلم دمی بیغم نیست
وز رأی فروش جان من خرم نیست
بل این وکلای مجلس پنجم در وزن
از مجلس تاریخی چارم کم نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹
در غمکده ای که شادیش جز غم نیست
تنها نه همین خاطر ما خرم نیست
بر هر که نظر کنی گرفتار غم است
گویا دل شاد در همه عالم نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰
هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست
گر بیش و اگر کم دل ما را غم نیست
اسباب حیات نیست غیر از یکدم
آن نیز دمی باشد و دیگر دم نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱
باغی که در آن آب و هوا روشن نیست
هرگز گل یکرنگ در آن گلشن نیست
هر دوست که راست گوی و یکرو نبود
در عالم دوستی کم از دشمن نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲
آن سلسله را که جز خطا باطن نیست
کس نیست که بر خطایشان طائن نیست
روزی به وثوق شاد و گاهی به قوام
القصه که این طایفه بی خائن نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳
هر چند که انقلاب را قاعده نیست
در آتش و خون برای کس مائده نیست
اما دول قوی چو در جنگ شوند
بهر ملل ضعیف بیفایده نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴
در کشور ما که دزد را واهمه نیست
جز گرگ شبان برای مشتی رمه نیست
آنجا که مضار هست بهر همه است
وانجا که منافع است مال همه نیست