گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰

 

سگالش مکن با خلج مرد زفت

مگو با دژآگاه راز نهفت

ابا خشمگین مرد همره مباش

هم آواز مرد دژ آگه مباش‌

مشو هیچ همباز پرخواسته

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۱

 

مشو هم‌خور و خفت‌بامست‌مرد

که آمیزش مست رنجست و درد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۲

 

به بدگوهران وام هرگز مده

چو دادی بر آن خواسته دل منه

هم از بدنژادان و بدگوهران

مکن‌ وام کش هست و خشی گران

پی زر دراستد همی بر درت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۳

 

مشو هیچ با مرد بدچشم یار

که بدچشم مردم نیاید به کار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۴

 

به رشکاوران هیچ منمای زر

بپرهیز از سیزک بی‌هنر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۵

 

چو پیدا شدت نزد شاهان فروغ

نگر تا نگویی بدیشان دروغ

سخن جز به آیین دانش مگوی

که نزد شهان باشدت آبروی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۶

 

مکن گوش هرگز به مرد دروغ

که در گفته‌هایش نبینی فروغ

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۷

 

به بادافره اندر مشو تند و تیز

کسی را به گیتی میازار نیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۸، ۲۹

 

مشو در خورش باکسان هم‌نبرد

دل میزبان را میاور به درد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۰

 

به بیگاه کوشش مکن بهر جاه

که جاه است بسته به هنگام و گاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۱

 

همان زیرک و مرد آزادچهر

سخن پرس و پیش آر آواز نرم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۲

 

شوی چون به پیکار جنگاوران

نگر تا نباشدت بار گران

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۳‌

 

ز دارای کین‌توز دوری گزین

همان به که نشناسدت مرد کین

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۴

 

سخنگوی داننده را دوست گیر

بپرهیز از خشم مرد دبیر

مزن پنجه با مرد دانش‌پژوه

مهل تات دشمن شوند این گروه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۵‌

 

مکن راز با مردم یاوه کوی

که رازت پراکنده سازد به کوی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۶

 

بر مرد داننده خاموش باش

سخن‌ پرس‌ و دیگر همه گوش‌ باش

خردمند استاده در پیشگاه

نگر تا چه گوید به بیگاه و گاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۷

 

دلت را ز نیکو سخن ده فروغ

میالای هرگز دهان از دروغ

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۸

 

اگر وام خواهی ز یاران بخواه

ز بی‌شرم زر خواستن نیست راه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۹

 

کسی کش به چیز تو چشمست تیز

گروگان منه در برش هیچ چیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۰

 

ز سوگند خوردن ‌سخن کاستست

مخور گر دروغ‌ است‌ اگر راستست

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۶۴۰۸
۶۴۰۹
۶۴۱۰
۶۴۱۱
۶۴۱۲
۶۵۳۲