صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
ای آنکه بمن ز من تو نزدیکتری
تا کرده بیان ز حالتم باخبری
قلب و بصرم بنور خود روشن کن
ای آنکه مرا خالق قلب و بصری
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
جز صلح و صفا نباشدم کرداری
با رد قبول کس ندارم کاری
آزار جهانی ار کشم آن خواهم
کز من نرسد به هیچکس آزاری
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
گر تابع امر و نهی قرآن باشی
آسوده ز انقلاب دوران باشی
امنیت جسم و روح در ایمانست
ایمن باشی گر اهل ایمان باشی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲
در خم غدیر کز خدای ازلی
رفت آن همه تاکید بتعیین ولی
دانی چه نتیجه کشف شد از اسلام
مقصود علی بود و تولای علی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴
سلطان سریر لامکانست علی
مولا و امیر انس و جان است علی
آگه ز علوم کن فکان شیر خدا
ممدوح همه خلق جهان است علی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰
ای آنکه خداوند حدوث و قدمی
فرمانده عرش و فرش و لوح و قلمی
من جمله خطا و سهو و جرم و گنهم
تو صاحب لطف و عفو وجود و کرمی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
بر منتظران ورود یار جانی
ماند بدو امر گویمت تا دانی
یا مرده دوباره زندگانی یابد
یا زنده رسد به عمر جاویدانی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
ای سر خفی نور جلی ادرکنی
ای دست خدای ازلی ادرکنی
تو دست خدائی و من افتاده ز پای
یا حضرت مرتضی علی ادرکنی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶
ای نفس نبی شخص ولی ادرکنی
سر صمد لم یزلی ادرکنی
مولای فقیران شه مردان الغوث
یا پیر دخیل یا علی ادرکنی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱ - رباعی بجهت پرده درب حرم حضرت ثامنالائمه علیهالسلام سروده شده
از دیدهٔ دل اگر رضا را بینی
مرآت جمال کبریا را بینی
گر پرده اوهام به یکسو فکنی
اندر پس این پرده خدا را بینی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
تا کی به زمان نیک و بد میبینی
از چشم قبول و چشم رد میبینی
اینها همه پرتو جمال ازلی است
کز صبح ازل تا به ابد میبینی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳
زد روز ازل مشیت اللهی
بر نام حسین کوس شاهنشاهی
زان سرکه میانهٔ حسین است و خدا
کس را نبود غیرخدا آگاهی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
زنهار مکن به حق خود کوتاهی
خوش خواه برای خلق از آگاهی
زیرا که برای خویشتن خواستهئی
آنرا که برای دیگران میخواهی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
تا اهل ثبات و حلم و تمکین نشوی
آسوده دل از نفاق و تلوین نشوی
بد میگذرد به آنکه بد بین باشد
هشدار بنوع خویش بد بین نشوی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
ای حجه حق بملک حق شاه توئی
امروز به خلق هادی راه توئی
درد دل ما ز لطف خود درمان کن
از درددل هرکسی آگاه توئی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳
افتادگی نکو بود اما بجای خویش
چوبی که نرم گشت خورد موریانهاش
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴
همان به بد و نیک مردم نگویی
که بد را بدی بس نکو را نکویی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵
صافی از آینه آموز و بهرحال بساز
تا همه خلق جهان خویش بتو بنمایند