گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۳

 

ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو

بی‌جان و جهان هیچ کسی زیست بگو

من بد کنم و تو بد مکافات دهی

پس فرق میان من و تو چیست بگو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۴

 

ای چرخ فلک پایهٔ پیروزهٔ تو

زنبیل جهان گدای دریوزهٔ تو

صد سال فلک خدمت خاک تو کند

نگزارده باشد حق یکروزهٔ تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۵

 

ای در دل من میل و تمنا همه تو

واندر سر من مایهٔ سودا همه تو

هرچند بروی کار در مینگرم

امروز همه توئی و فردا همه تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۶

 

ای دل اگرت طاقت غم نیست برو

آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو

ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید

ور می‌ترسی کار تو هم نیست برو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۷

 

ای دل تو بهر خیال مغرور مشو

پروانه صفت کشتهٔ هر نور مشو

تا خود بینی تو از خدا مانی دور

نزدیکتر آی و از خدا دور مشو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۸

 

ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو

زین تفرقهٔ خویش چه میخواهی تو

یک لحظه که از حضور غایب مانی

آن لحظه بدانکه مشرک راهی تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۹

 

ای زندگی! تن و توانم همه تو

جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو

تو هستیِ من شدی، از آنی همه من

من نیست شدم، در تو از آنم همه تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۰

 

ای ساقی جان برین خوش آواز برو

ساز ازلیست هم بر این ساز برو

ای باز چو طبل باز او بشنیدی

شه منتظر تست سبک باز برو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۱

 

ای ظلمت شب مانع خورشید مشو

ای ابر حجاب روز امید مشو

ای مدت یک ساعتهٔ لذت جسم

اصل الم حاصل جاوید مشو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۲

 

ای عارف گوینده، نوائی برگو

یا قول درست، یا خطائی برگو

درهای گلِستان و چمن را بگشای

چون بلبلِ مست، ز آشنائی برگو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۳

 

ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو

وز مجلس ما ملول و مهجور مشو

انگور عدم بدی شرابت کردند

واپس مرو ای شراب انگور مشو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۴

 

ای ماه چو ابر بس گرستم بی‌تو

در مه به نشاط ننگریستم بی‌تو

برخاستم از جان تو نشستم بی‌تو

وز شرم به مردم چو نرستم بی‌تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۵

 

ای مشفق فرزند دو بیتی می‌گو

هردم جهت پند دو بیتی می‌گو

در فرقت و پیوند دو بیتی می‌گو

در عین غزل چند دو بیتی می‌گو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۶

 

با توست مُراد، از چه رَوی هر سو تو

او توست ولی به او می‌گو تو

اویی و تویی ز احولی می‌خیزد

چون دیده شود راست، تو اویی او تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۷

 

با نامحرم حدیث اسرار مگو

با مردودان حکایت از یار مگو

با مردم اغیار جز اغیار مگو

با اشتر خار خوار جز خار مگو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۸

 

بر آتش چو دیک تو خود را میجو

می‌جوش تو خودبخود مرو بر هر سو

مقصود تو گوهر است بشتاب و بجو

زو جوش کنی کن بسوی گوهر زو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۹

 

بر تختهٔ دل که من نگهبانم و تو

خطّی بنوشته‌ای که من خوانم و تو

گفتی که بگویمت چو من مانم و تو

این نیز از آنهاست که من دانم و تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۰

 

ترکی که دلم شاد کند خندهٔ او

دارد به غمم زلف پراکندهٔ او

بستد ز من او خطی به آزادی خویش

آورد خطی که من شدم بندهٔ او

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۱

 

چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو

خودبین گردی ز یار دیرینهٔ تو

بی‌آینه روی خویش نتوان دیدن

در یار نگر که اوست آئینه تو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲

 

خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو

از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو

آنگه تو چنان شوی که بودی با من

آنگاه چنان شوم که بودم با تو

مولانا
 
 
۱
۱۷۸۸
۱۷۸۹
۱۷۹۰
۱۷۹۱
۱۷۹۲
۶۴۶۲