فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۲
میدانت حربگاهست خون عدوت آب
تیغ اسپر غم و شنه اسبان سماع خوش
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۳
بدانسان که هستی چنان می نمای
مزن هرزه لاف و ختنبر مباش
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۴
مرا گریستن اندر غم تو آیین گشت
چنانکه هیچ نیاسایم از غریو و غرنگ
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵
کاروانی بی سرا کم داد جمله بارکش
کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۶
زسر ببرد شاخ و ز تن بدرد پوست
بصید گاه ز بهر زه کمان تو رنگ
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۷
کوس تو کرده ست بر هر دامن کوهی غریو
اسب تو کرده ست بر هر خامه ریگی صهیل
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۸
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۹
بر شاد گونه تکیه زده شاد و شاد کام
دولت رهی و بخت مطیع و فلک غلام
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۰
به مهمان هوازی شاد گردم
ز دست رنج و غم آزاد گردم
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۱
روز رزم از بیم او در دست و در پای عدو
کنده ها گردد رکاب و اژدها گردد عنان
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۲
بفروز و بسوز پیش خویش امشب
چندان که توان زعود و از چندن
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۳
من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر
تا نولم کژ بینی و کفته شده دندان
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۴
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۵
پیاده سپه آرای او دویست هزار
چو پیل مست و پلنگ نژند و ببردمان
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۷
تا زر نباشد به قدر سرمه
تا لاد نباشد به شبه لادن
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۸
تا مورد سبز باشد چون زمرد
تالا سرخ باشد چون مرجان
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۹
تا خوید نباشد به رنگ لاله
تا خار نباشد به بوی خیرو
برفضل او گوا گذراند دل
گرچه گوا نخواهند از خستو
اندر میزد با خرد و دانش
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۰
لیک نزدیک او چنان باشد
که سگ از دور می کند دوله