گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۷

 

در عالم عشق عقیل کُل مدهوش است

جان بر در او چو غاشیه بر دوش است

از سرّ سماع آن کسی باخبر است

کاو را به جز از دو گوش صورت گوش است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۸

 

امشب طرب تمام در دلها نیست

یا هست ولی در دل من تنها نیست

بیچاره دلم بدان سبب برجا نیست

کان کاو همه جنت است و شخص اینجا نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۹

 

امشب زطرب هیچ اثر پیدا نیست

ور هست مگر در دگری در ما نیست

حظّی زسماع امشب آن ما نیست

کان مونس روزگار ما اینجا نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۰

 

ما را زطرب نصیب از آن امشب نیست

کان دلبر من درین میان امشب نیست

هر چند سماع و شمع و شاهد همه هست

اصل همه وصل اوست و آن امشب نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۱

 

در مذهب ما سماع و مهمانی نیست

جز جنبش و جز سکون روحانی نیست

شکر است خدای را که ما را امروز

جمعیّت دل هست و پریشانی نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۲

 

درویش به رقص دست از آن افشاند

تا گرد هوس به جانبی بنشاند

عاقل داند که دایگان گهواره

از بهر سکون طفل می جنباند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۳

 

عشقت به بهانه ای به سر شاید برد

وین دل نه به دانه ای به سر شاید برد

معذورم اگر سماع می دارم دوست

کاین غم به ترانه ای به سر شاید برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۴

 

در رقص بتم چو آستین تر می کرد

صد شیوه شمایلش به هم بر می کرد

می آمد و آرزویش در پا می ریخت

می رفت و امید خاک بر سر می کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۵

 

عقّال به جز پیروی دل نکنند

در عشق به کوی طبع منزل نکنند

آنها که سماع را حقیقت دانند

عیش خوش را به هزل باطل نکنند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۶

 

در راه میان رهروان فرق بود

چرخی که به افراط زنی زرق بود

پیران جهان جمله بر این متفق اند

حالت باشد ولیک چون برق بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۷

 

در راه حقیقتی مجازی شاید

وین رقص و سماع ما به بازی شاید

چون هر چه جز او هست شریکش باشد

می دان همه ملک خویش سازی شاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۸

 

بدبخت کسی بود که خدمت نکند

بر نفس ضعیف خویش رحمت نکند

هر چند سماع و رقص با دل به در است

رحمت بادا بر آنک زحمت نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۳۹

 

دل وقت سماع بوی دلدار برد

حالت به سراپردهٔ اسرار برد

وین زمزمه مرکب است مر روح تو را

بردارد و خوش خوش به برِ یار برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۰

 

هرگه که مرا سوی تو آهنگ بود

آنجا چه ثبات و عقل و فرهنگ بود

گویی به سماع برنخیزد کامل

کامل نبود چنین کسی سنگ بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۱

 

جنبیدن درویش مجازی نبود

جز بی طمعی و بی نیازی نبود

من نشناسم تواجد از وجد ولی

دانم به یقین سماع بازی نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۲

 

در مجمع عشق او صلایی باید

وین درد مرا ازو دوایی باید

رقص ارچه که عادت است این طایفه را

لکن به جز از رقص صفایی باید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۳

 

ای دل به طبیعت نفسی یکتا شو

وانگه به نظاره ای تو بر بالا شو

گوهرطلبی خوش است چون پروانه

رقصی کن و بر آتش وحدت لاشو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۴

 

بوی دم جان از دم نی می شنوم

از صحبت بی نکتهٔ وی می شنوم

آن نکته که قوت جان بی جانان است

بی زحمت حرف از دم نی می شنوم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۵

 

ای دل تو ز نی نالَه و افغان بشنو

در هفت نوا رموز پنهان بشنو

ای صوفی صفّهٔ صفا یعنی دل

برخیز و بیا نکتهٔ جانان بشنو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۴۶

 

بی روی تو دل کیست چه کار آید ازو

جز ناله که هر دمی هزار آید ازو

می گرید تا خاک شود وز گل او

نی روید و ناله های زار آید ازو

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۳۳
۱۳۳۴
۱۳۳۵
۱۳۳۶
۱۳۳۷
۶۴۶۲