گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۰

 

در درد دل خویش زبی درمانی

هر لحظه به دردی دگر اندرمانی

چون سینهٔ بوالفضول را دل خوانی

زان می نرهد دلت زسرگردانی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۱

 

اندر طلب وصل تو ای سرو روان

انگشت نمای خلق و رسوای جهان

کامی زلبت ندیده وانگه ما را

در هر دهنی فتاده بینی چو زبان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۲

 

اندر طلبت گرچه به سر می پویم

رخساره به خوناب جگر می شویم

چون در نگرم تو با منی من غلطم

سررشتهٔ خود جای دگر می جویم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۳

 

در راه طلب به آخر آمد نفسم

و افسوس که نیست حاصلی جز نفسم

این راه به جست و جوی باید رفتن

من مشغولم به گفت و گو می نرسم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۴

 

پیوسته تو را به صد هوا می طلبم

وین درد غم تو را دوا می طلبم

چون می نگرم کانچ منم جمله تویی

من غافلم از خود که تو را می طلبم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۵

 

هر چند که من به خویشتن می نرسم

وز محنت دل به شغل تن می نرسم

بر نامه و نامه بر حسدها دارم

کایشان به تو می رسند و من می نرسم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۶

 

غمگین غمگین به سوی تو می پویم

مسکین مسکین بر تن خود می مویم

پنهان پنهان روز و شبت می جویم

آسان آسان به ترک تو چون گویم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۷

 

طالب که نه صادق است جایی نرسد

بیگانه شود به آشنایی نرسد

در یافتن وصال او سلطانی است

آن سلطانی به هر گدایی نرسد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۸

 

ای تن خواهی که احتشامت باشد

حکمی و تصرّفی تمامت باشد

زنبیل طلب بر سر جان و دل نه

دریوزه کن از درش که گامت باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲۹

 

از بهر چه حل نمی کنی مشکل خود

وز بند هوس نمی رهانی دل خود

اینجا تو برای حاصلی آمده ای

ای بی حاصل باز طلب حاصل خود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۰

 

اندر طلب آنک نیست صادق چه کند

و آن را که دلی نیست موافق چه کند

ای پیر اگر عمر نکردی ضایع

زین طفل بیاموز که عاشق چه کند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۱

 

جانم شب و روز از تو نشان می طلبد

و احوال تو پیدا و نهان می طلبد

این طرفه که از هر که نشان می طلبم

او نیز چو من تو را به جان می طلبد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۲

 

دل گر نظری کند به روی تو کند

جان گر گذری کند به کوی تو کند

بیچاره کسی که جست و جوی تو کند

جان در سر سرّ گفت و گوی تو کند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۳

 

در راه طلب زاد ادب می باید

سوز سحر و نالهٔ شب می باید

دل شاهد جان سازد و جان مطرب او

آن را که درین راه طرب می باید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۴

 

ترسم که اگر در طلبش نشتابی

بر آتش حسرت دل خود را تابی

تا اینجایی ترک خوش آمد می کن

تا هرچ به آمده است آنجا یابی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۵

 

حاشا که من از خاک درت برخیزم

وز لعل لب چون شکرت برخیزم

در آرزوی زلف خم اندر خم تو

چون موی شدم کی زسرت برخیزم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۶

 

تا چند کشم غصّهٔ کس ناکس را

وز خسّت خود خاک شوم هر خس را

کارم به دو گز عبا چو برمی آید

دادم سه طلاق این فلک اطلس را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۷

 

نفسم چو به نان و تره از من راضی است

کی گویم کاین رییس یا آن قاضی است

از تن به پلاس دفع سرما کردم

پندارم کاطلس است یا مقراضی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۸

 

از راحت اگر نصیب تو حرمان نیست

از آز ببُر که آز را پایان نیست

مغرور کسی بود که در عالم دون

او را به سرای آخرت ایمان نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۹

 

تا ظن نبری که خان و مان محتشمی است

یا خواسته و حکم روان محتشمی است

در درویشی اگر تو قانع باشی

حقّا و به جان تو که آن محتشمی است

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۸۹
۱۲۹۰
۱۲۹۱
۱۲۹۲
۱۲۹۳
۶۴۵۴