گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۰

 

آنها که محققان این درگاهند

اهل دل خاص خاص شاهنشاهند

باقی همه هرچ هست خرج راهند

نزد دل اهل دل چو برگ کاهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۱

 

آنجا که نه کون و نه مکان در گنجد

کی زحمت عقل و دل جان در گنجد

و آنجا که زاسرار خدا گوید راز

نه حرف و نه کام و نه دهان در گنجد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۲

 

این ره به قدم چون بر وی برخیزد

بند منی از راهِ توی برخیزد

یکبار مرا ز زحمت من برهان

تا من تو شوم تو من دوی برخیزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۳

 

روزی که جمال تو مرا دیده شود

از فرق سرم تا به قدم دیده شود

در من نگری همه تنم جان گردد

در تو نگرم همه تنم دیده شود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۴

 

چون در غم تو شادی من نفزاید

جز در طلبت جان و دلم نگشاید

خاک در تو چو سرمه شد در چشمم

ملک دو جهان به چشم اندر ناید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۵

 

گر طالب قرب حق شدی موسی وار

دست از رمهٔ تعلّق نفس بدار

نعلین هوا زپای خود بیرون کن

تا بر سر طور سرّ حق یابی بار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۶

 

آنجا که سراپردهٔ اجلال جلال

جانها همه واله و زبانها همه لال

دنیا دل ما نبرد و عقبی نبرد

ما را همه مقصود وصال است، وصال

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۷

 

دل دوش دم نامتناهی می زد

وزکتم عدم نوبت شادی می زد

گر زحمت آب و گل نبودی به میان

بی واسطه دل دم الهی می زد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۸

 

از دفتر عشق حرف می خوان و مگو

مرکب زپی قافله می ران و مگو

خواهی که دل و دین به سلامت ماند

می بین و مکن ظاهر و می دان و مگو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۹

 

ای دل چو شراب معرفت کردی نوش

لب بر هم نه سرّ الهی مفروش

در هر سخنی چو چشمهٔ آب مجوش

دریا گردی گر بنشینی خاموش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۰

 

تا چند چو بلبلان برآری آواز

چون باز خموش باش و با معنی ساز

بلبل نکند یکی و صد می گوید

صد می کند و یکی نمی گوید باز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۱

 

جان از قبل زبان به بیم خطر است

کم گفتن مرد هم به جای سپر است

دانا که سخن نگوید آن از هنر است

گر گوید بد و گر نگوید گهر است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۲

 

این گفتن بسیار تو هست از پندار

بگذر ز وجود تا شوی برخوردار

با پارسی و رباعی آنجا نرسی

تو کار بکن کار، رها کن گفتار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۳

 

در معرض صد سلامتی باهش باش

عاشق وش و دعوی کش و محنت کُش باش

گر جملهٔ عالم آب و آتش گیرد

آخر نه وصی آدمی، خامش باش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۴

 

چون بر سر و پای من نگه کرد او دوش

هم از سر پای گفت ای زرق فروش

گفتی سر پایداریم در غم هست

گر بر سر پایداریی پس مخروش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۵

 

صرّاف سخن باش و سخن کمتر گوی

چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی

گوش تو دو دادند و زبان تو یکی

هرگه که دو بشنوی یکی بیش مگوی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۶

 

دم درکش و در خویش سیاحی می کن

در عالم ذات خود ملاحی می کن

چون خود به خودیّ خویش حاصل کردی

با خود بنشین و پادشاهی می کن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۷

 

یا قلب ترید وصله مجّانا

هذا هوس و لیته ما کانا

فی النار ولَو بجنّة یلقانا

دع یلقانا لعله یلقانا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۸

 

در دست غم عشق نهادم دل را

خاص از پی آن پای گشادم دل را

از باد مرا بوی تو آمد روزی

شکرانهٔ آن به باد دادم دل را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۹

 

از عقل عقیله گشت حاصل ما را

وز فضل فضول گشت منزل ما را

سرگشته بکرده ای تو ای دل ما را

از دست تو پای ماند در گِل ما را

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۸۶
۱۲۸۷
۱۲۸۸
۱۲۸۹
۱۲۹۰
۶۴۵۴