گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷

 

تا زلفِ تو شاه گشت و رخسارِ تو تخت

افکند دلم برابرِ تختِ تو رخت

روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت

حلقم شده در حلقهٔ سیمینِ تو سخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۸

 

تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت

مسکین دلِ رنجورِ من از درد گداخت

گویا که ز روز‌گار دردی دارد

این درد که در پای تو خود را انداخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹

 

مجنونِ تو کوه را ز صحرا نشناخت

دیوانهٔ عشقِ تو سر از پا نشناخت

هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید

آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰

 

آنروز که آتشِ محبت افروخت

عاشق روشِ سوز ز معشوق آموخت

از جانبِ دوست سر زد این سوز و گداز

تا درنگرفت شمع، پروانه نسوخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱

 

دیشب که دلم ز تابِ هجران میسوخت

اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت

میسوختم آنچنانکه غیر از دلِ تو

بر من دلِ کافر و مسلمان میسوخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲

 

عشق آمد و گردِ فتنه بر جانم بیخت

عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت

زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت

جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳

 

شیرین دهنی که از لبش جان میریخت

کفرش ز سرِ زلفِ پریشان میریخت

گر شیخ به کفرِ زلفِ او ره می‌برد

خاکِ رهِ او بر سرِ ایمان می‌ریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴

 

عشق آمد و خاکِ محنتم بر سر ریخت

زان برقِ بلا به خرمنم اخگر ریخت

خون در دل و ریشهٔ تنم سوخت چنان

کز دیده به جای اشک خاکستر ریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵

 

میرفتم و خونِ دل به راهم میریخت

دوزخ دوزخ شرر ز آهم میریخت

می‌آمدم از شوقِ تو بر گلشنِ کون

دامن دامن گل از گناهم میریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶

 

از کفرِ سر زلفِ وی ایمان میریخت

وز نوشِ لبش چشمهٔ حیوان میریخت

چون کبک خرامنده به صد رعنایی

میرفت و ز خاکِ قدمش جان میریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۷

 

از نخلِ تَرَش بار چو باران میریخت

وز صفحهٔ رخ گل به گریبان میریخت

از حسرتِ خاکِ پای آن تازه نهال

سیلاب ز چشمِ آبِ حیوان میریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸

 

ای دل چو فراقش رگِ جان بگشودت

منمای به کس خرقهٔ خون آلودت

می‌نال چنانکه نشنوند آوازت

می‌سوز چنانکه برنیاید دودت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۹

 

آن یار که عهدِ دوستداری بشکست

میرفت و منش گرفته دامن در دست

می‌گفت دگر باره به خوابم بینی

پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

از بارِ گنه شد تنِ مسکینم پست

یا رب چه شود اگر مرا گیری دست

گر در عملم آنچه ترا شاید نیست

اندر کرمت آنچه مرا باید هست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۱

 

از کعبه رهیست تا به مقصد پیوست

وز جانب میخانه رهی دیگر هست

اما ره میخانه ز آبادانی

راهیست که کاسه می‌رود دست به دست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲

 

تیری ز کمانخانه ابروی تو جست

دل پرتو وصل را خیالی بَربست

خوشخوش زدلم گذشت و میگفت به ناز

ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳

 

چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست

چون هست ز هر چه نیست نقصان و شکست

انگار که هر چه هست در عالم نیست

پندار که هر چه نیست در عالم هست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴

 

دی طفلک خاک بیز غربال به دست

میزد بدو دست و روی خود را می‌خست

میگفت به های‌های کافسوس و دریغ

دانگی بنیافتیم و غربال شکست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵

 

کردم توبه، شکستیش روز نخست

چون بشکستم به توبه‌ام خواندی چست

القصه زمام توبه‌ام در کف تست

یکدم نه شکسته‌اش گذاری نه درست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۶

 

آزادی و عشق چون همی نامد راست

بنده شدم و نهادم از یکسو خواست

زین پس چونان که داردم دوست رواست

گفتار و خصومت از میانه برخاست

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۶۵۳۱