گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

 

طعن‌، کاری بُد و جوشن بدرید

سرنیزه به تهیگاه رسید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

 

صخر از آن زخم به بستر خوابید

سالی از آن الم آرام ندید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

 

صخر، آن هر دو سخن بازشنید

مژه تر کرد و ز دل آه کشید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است

 

پدرش کوشش هوشنگ چو دید

از پی تربیتش رنج کشید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است

 

روز اسباب‌کشی چون برسید

گفت هوشنگ که حمال آرید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران

 

خسرو ایران به خون اندر تپید

کشور ایران به بدخواهان رسید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران

 

کانچنانش داده بودندی وعید

که دلش از نام بحران می‌تپید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - مخبر بی‌خبر

 

دفتری خالی ز اخبار جدید

همچو چشم بنده اوراق‌ش سفید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - جُعَل

 

چون جعل‌پرخاش مرغ حق شنید

زر و زری کرد و درکنجی خزید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

به بنگاه کی تاخت دیو سفید

دژم گشت رخسار تابنده شید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

درین پویه دیو دژم بردمید

سیه گشت ازو روزگار سپید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

از آن کلبه‌، پیچیده دودی سفید

برآید به مانند پیچ کلید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

گریبان داماد را بردرید

زن تازه را چادر از سر کشید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

به نزد رئیس اداره دوید

ز مژگانش اشگ دروغین چکید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

چو شد روز،‌ مردی‌ شبان دررسید

کجاگو سیندانش آنجا‌ چرید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - گل پیشرس

 

به ماه سفندار یک ‌سال شید

بتابید بر یاسمین سپید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - گل پیشرس

 

گدازید برف و بتابید شید

بجوشید سبزه، بجنبید بید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۱ - عروسی شکوفه

 

به شاخ شکوفه بتابید شید

شکفتند آن غنچه‌های سپید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

در آن گوشهٔ کلبه از بهر صید

درآویخت ز اندیشه ‌، ‌صد بند و قید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

چو دزد، ازکمینگاه بیندکه صید

نگونسار گشت اندر آن بند و قید

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۳۶
۳۳۷
۳۳۸
۳۳۹
۳۴۰
۳۴۶
sunny dark_mode