عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل اول - فرق علم مکتسب با علم لدنی
ما را بجز این جهان جهانی دگر است
جز دوزخ و فردوس مکانی دگر است
آزاده نسب زنده بجانی دگر است
و آن گوهر پاکشان زکانی دگر است
قلاشی و رندی است سرمایۀ عشق
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل اول - فرق علم مکتسب با علم لدنی
کس را ز نهان دل خبر نتوان کرد
ز احوال دل خویش حذر نتوان کرد
کس عالم شرع را زَبَر نتوان کرد
انسانی را ز خود بدر نتوان کرد
محجوبان را بدین، نظر نتوان کرد
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل اول - فرق علم مکتسب با علم لدنی
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثالث - آدمیان بر سه گونه فطرت آفریده شدهاند
من بر سر کوی، آستین جنبانم
تو پنداری که من ترا میخوانم
نی نی غلطی که من ترا کی خوانم
خود رسم منست که آستین جنبانم
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثالث - آدمیان بر سه گونه فطرت آفریده شدهاند
بی دیده ره قلندری نتوان رفت
دزدیده بکوی مدبری نتوان رفت
کفر اندر خود قاعدۀ ایمانست
آسان آسان بکافری نتوان رفت
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل رابع - خود را بشناس تا خدا را بشناسی
در عشق، حدیث آدم و حوا نیست
ای هر که ز آدمست او از ما نیست
ما را گویند: کین سخن زیبا نیست
خورشید نامحرمست کس بینا نیست
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
کارم اندر عشق مشکل میشود
خان و مانم در سر دل میشود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
عشق پیش از من بمنزل میشود
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
غمگین باشم چو روی تو کم بینم
چون بینم روی تو بغم بنشینم
کس نیست بدینسان که من مسکینم
کز دیدن و نادیدن تو غمگینم
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
چون آبو گل مرا مصور کردند
جانم عرض و عشق تو جوهر کردند
تقدیر و قضا قلم چو میتر کردند
عشق تو و جان ما برابر کردند
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است
کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است
از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است
و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است
روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
آن بت که مرا داد بهجران مالش
دل گم کردم میان خد و خالش
پرسند رفیقان من از حال دلم
آن دل که مرا نیست چه دانم حالش
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
آن را که حیوتش آن دل و دلبر نیست
و آن خال و خد و آن لب چون شکر نیست
جان ودل را چو ارو و زلف ببرد
در هر دو جهان مشرک و هم کافر نیست
از کفر بکفر رفتنت باور نیست
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
گویی دو زلف یارم در سر چه ناز دارد؟
کز دلبری و کشی کاری دراز دارد
با گل حدیث گوید با لاله پای کوبد
بر مه زره نگارد با زهره ساز دارد
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
ای عشق دریغا که بیان از تو مُحالست
حظ تو ز خود باشد و حظ از تومُحالست
انس تو بابرو و بآن زلف سیاهت
قوت تو ز خدست و حیوة تو ز خالست
اسم تو شریعت است و عین تو گناهست
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل
ای دریغا جان قدسی در درون دو جهان
کس ندیدستش عیان و کس ندادستش نشان
گر کسی گوید که دیدم در مکان و لامکان
بر درخت غیرتش آویخته شد پیش از آن
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل
شهر و وطن جان ز جهان بیرونست
وز هرچه مثل زنی از آن بیرونست
این راز نهفته از نهان بیرونست
یعنی که خدا از دو جهان بیرونست
جانها ز حق است و حق ز جان بیرونست
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل
ای دریغا روح قدسی کز همه پوشیده است
پس که دیدهست روی او و نام او که شنیده است؟
هرکه بیند در زمان از حسن او کافر شود
ای دریغا کاین شریعت گفتِ ما ببریده است
کون و کان بر هم زن و از خود برون شو تا رسی
[...]
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل
حق بجان اندر نهان و جان بدل اندر نهان
ای نهان اندر نهان اندر نهان اندر نهان
این چنین رمزی عیان کو با نشانست و بیان
ای جهان اندر جهان اندر جهان اندر جهان
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثامن - اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان
مقصود همه کون، وجود رویت
وین خلق به جملگی طفیل کویت
ایمان موحدان ز حسن رویت
کفر همه کافران ز زلف و مویت
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثامن - اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان
همه رنج من از بلغاریانست
که مادامم همی باید کشیدن
گنه بلغاریان را نیز هم نیست
بگویم گر تو بتوانی شنیدن
خدایا این بلا و فتنه از توست
[...]