گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱

 

دنیا که برای ره گذر باید داشت

از زود گذشتنش خبر باید داشت

چون میدانی که سخت دردی است فراق

بر هیچ منه دلت که بر باید داشت

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲

 

گر مرد رهی،‌رَخْت به دریا انداز

سربار، برو، بر سرِ غوغا انداز

با رنج وبلا و محنت امروز بساز

ناز و طرب و عیش به فردا انداز

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳

 

چون مرگ در افکند به غرقاب ترا

با خاک برد با دل پرتاب ترا

چون گور ز پیش داری ومرگ از پس

چون میآید درین میان خواب ترا

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۴

 

چون هرچه بود اندک و بسیار نبود

در زیر دیار چرخ دیار نبود

هر چند جهان خوشست بگذار زیاد

انگار که هرچه بود انگار نبود

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۵

 

دیدی تو که محنت زده و شاد بمرد

شاگرد به خاک رفت و استاد بمرد

آن دَم مُردی که زادهای از مادر

این مایه بدان که هر که او زاد بمرد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۶

 

عمری به هوس گذاشتی خیز و برو

سر برکِه و مِه فراشتی خیز و برو

زین بیش جهان نمیرسد حصهٔ تو

چون نوبت خویش داشتی خیز و برو

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۷

 

دانی تو که هر که زادناچار بمرد

به از چو من و چون ز تو بسیار بمرد

هر روز بمیر صد ره وزنده بباش

کاسان نبود ترا به یکبار بمرد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۸

 

چون قاعدهٔ بقای ما عین فناست

بر عین فنا کار بنتوان آراست

برخیز که آن زمان که بنشستی راست

چه سود که نانشسته بر باید خاست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۹

 

کارت همه چون که خوردن و خفتن بود

میلت همه در شنودن و گفتن بود

بنشین که من و تو را درین دار غرور

مقصود ز آمدن، همه رفتن بود

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۰

 

تو بیخبری و تا خبر خواهد بود

از جملهٔ عالمت گذر خواهد بود

برخیز که اینجا که فرو آمدهای

آرامگهِ کسی دگر خواهد بود

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۱

 

چون مردن تو چارهٔ یکبارگی است

مردانه بمیر! این چه بیچارگی است

تو خون و نجاستی و مشتی رگ و پی

انگار نبود، این چه غم خوارگی است

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۲

 

چون پنداری در بُنهٔ ما افتاد

صد فرعونی ز ما به صحرا افتاد

پر مشغله و خروش کردی عالم

کافسوس که شبنمی به دریا افتاد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۳

 

بر لوحِ دلت نقشِ دو عالم رقم است

رو لوح بشوی و ز ناحق دودم است

ور با عدمت برَند اصلت عدم است

انگار نزادهای بمیر این چه غم است

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۴

 

گر مرد رهی، حدیث عالم چه کنی

از جان بگذر زحمت جان هم چه کنی

ای بی معنی! اگر چنان جان بخشی

جان خواست ز تو، این همه ماتم چه کنی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۵

 

ای دل صفت نفس بد اندیش مگیر

بر جهل، پی صورت ازین بیش مگیر

کوتاهی عمر مینگر غرّه مباش

چندین امل دراز در پیش مگیر

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۶

 

چون بسیارست ضعف در ایمانت

هرگز نبود حدیث مرگ آسانت

چندین مگری ز مرگ اگر جان داری

کان میباید که باز خندد جانت

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۷

 

گفتی تو که مرگ چیست ای بینایی

مرگ آینهٔ فضیحت و رسوایی

یک ذره گر این حدیث برجانت تافت

با خویش ببردت که نبود آنجایی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۸

 

ای جان سبک روح! گران سنگی چیست

نارفته دو گام، در ره، این لنگی چیست

در آمدنت دلخوشی و شادی بود

پس در شدنت این همه دلتنگی چیست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۹

 

در عالم محنت به طرب آمدهیی

در دریائی و خشک لب آمدهیی

آسوده و آرمیده بودی به عدم

آخر به وجود از چه سبب آمدهیی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۰

 

ای آنکه همیشه نفس خشنود کنی

وین کار که نیست کردنی زود کنی

از یک یک جو چو بازخواهندت خواست

هر روز اگر جوی خوری سود کنی

عطار
 
 
۱
۲