بنام آنک ملکش بی زوالست

بوصفش نطق صاحب عقل لالست

مفرّح نامهٔ جانهاست نامش

سر فهرست دیوانهاست نامش

ز نامش پُر شکر شد کام جانها

[...]

آلهی، نامه را آغاز کردم

بنامت باب نامه باز کردم

زبان را در فصاحت راه دادم

دهان را در بلاغت برگشادم

توکّل بر خدا، تقصیر بر خویش

[...]

محمد مقتدای هر دو عالم

محمد مهتر اولادِ آدم

وگر در خوردّ آب تو نیم من

فرا آبم مده والله اعلم

محمد کو سرافراز عرب بود

وجودش درِّ دریای طلب بود

چو هم دستی تو با موسیِ عمران

همی از جامِ جان خور آبِ حیوان