گنجور

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

شهنشهی طلبی باش چاکر فقرا

گدای خاک نشینی شو از در فقرا

گر آرزوست ترا فیض جام جم بردن

بکش بمیکده دردی ز ساغر فقرا

بنجم ثابت و سیار گنبددوار

[...]

۱۴ بیت
حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

دل و جانم فدای حضرت دوست

نی، فدای گدای حضرت دوست

هر دمی صد جهان ز جان خواهم

تا فشانم بپای حضرت دوست

چشم فتّان او بلای دل است

[...]

۱۴ بیت
حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

دل خود تنگ ز غنچه دهنی باید ساخت

روز خود تیره ز زلف سیهی باید کرد

خاطر خویش پریشان ز پریشان موئی

دل شکسته ز شکست کلهی باید کرد

مصر دل بایدت از بهر عزیزی آراست

[...]

۱۴ بیت
حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۴ - و له فی ذم الدنیا الدنیه

 

دیده باشی ز کودکان صغیر

شود این یک وزیر و آن یک میر

حکمرانی شاه بر اورنگ

هست تخمین ساعتیش درنگ

از چه آن سلطنت مجازی شد

[...]

۱۴ بیت
حکیم سبزواری