نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۴ - متفرقه
گفتم آید چو شوم پیر دل از زلف تو باز
سر پیرانۀ من بین و تمنای دراز
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵ - وله
مشکل به تو افتاده مرا و نتوان گفت
مشکل به تو افتاده مرا مشکلم این است
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۹
طاقتم نیست دلا بار غم هجران را
همره قافله کن روز وداعش جان را
قرص خور گر بخم زلف کشیدی چه عجب
اینچنین گوی بیایست چنین چوگان را
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۰
کافر عشقم و سودای بتانم دین است
زاهد از حق مگذر دینی اگر هست این است
روز نوروز خط سبز و لب نوشین است
مژده ایدل که بهار آمد و فروردین است
بتمنای طبیبی که ببالین آمد
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۲
اگرم ز بی نیازی همه خوار و زار دارد
چه غم آنگل دورو را که چو من هزار دارد
ز غمت سینه این آه از آن نهفته دارم
که مرا ز بی چراغی بسر مزار دارد
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۳
کشتیم زار و نکردی نگه از ناز به رویم
حسن عهد تو همین بود دریغا چه بگویم
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۴
نه تیر رفته بسوی کمان فراز آید
نه روزگار جوانی که رفت باز آید
نعیم روز جوانی مده بدست هوا
که شمع شب ز هوا زود در گداز آید
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۵
دلم چگونه نپیچَد به خُود ، چُو مار امشب،
فتاده در کف اغیار زلف یار امشب
چرا ز دل نکشم چون هزار نالۀ زار
که خفته نوگل من در کنار خار امشب
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۶
دلبرا الفت رندان کهن کار تو نیست
صحبت مجلس اغیار سزاوار تو نیست
گر قصوری ز سر طرۀ طرار تو نیست
ز چه بازار کس آشفته ز بازار تو نیست
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۷
پاس خوددار که تو مست و حریف عیار است
دزد جهدش همه آشفتگی بازار است
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۸
هرزه گردی نه سزای چو تو شیرین پسر است
کار رندان دگر و شیوۀ خوبان دگر است
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۲۱
همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود
طرفه شوری به سرم از لب خندان تو بود
سر و کارم همه با زلف پریشان تو بود
بندهوارم همه شب گوش به فرمان تو بود
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۲۳
گفتمت چونتو من دلشده را یار شوی
مرهم سینه و آرام دل زار شوی
نه دل زار مرا مایۀ آزار شوی
عاقبت ساقی خلوتکه اغیار شوی
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۲۴
با تو آمیزش غیر الفت قند و مگس است
خودفروشی مکن ایشوخ بس است ارهوس است