گنجور

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱

 

درخت بخل ترا کس ز بیخ برنکند

مگر که صرصر حمق تو بشکند آن را

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۲

 

سعادت با سلامت یار بادت

نگه‌دار حوادث کردگارت

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۳

 

از آن مجلس به صورت گرچه دور است

مخوان دورش که جانش در حضور است

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۴

 

ز دولت تو مرا دست داده بود دمی

به بندگیت که تاریخ روزگار من است

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۵

 

حالم ز فرقت تو نیاید به نامه راست

کاین کارنامه‌ای‌ست نه این کار نامه است

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۶

 

مرا به طلعت تو اشتیاق چندانی است

که زائران حرم را به کعبه چندان نیست

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۷

 

از دل خبر مپرس که بر وی چه‌ها گذشت

کاین سیل غم نخست به شهر شما گذشت

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۸

 

عمری که از او جهانی ارزد

در صحبت خلق رایگانی بگذشت

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۹

 

چه نویسم ز آرزومندی

کان زبان قلم نداند گفت

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

همی‌رسان به جماعت چو شاخ نخل کرم

وگرنه باش چو بید لطیف راحت روح

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

هر گه که دلم ز ره بیفتد

نور رخ تو دلیل گردد

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

ملامتی نتوان کرد روستایی را

که پیش شهد و شکر نام کشک و دوغ برد

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۳

 

به آن هم مفتخر هم مبتهج شد

دلش با انس و راحت ممتزج شد

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۴

 

بفرست نسیمی که سلام تو رساند

وز دست فراقم به سلامت برهاند

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

ز ذوق یار ملامت‌گران چو بی‌خبرند

به روی دوست چو خرگوش خفته می‌نگرند

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۶

 

کو حیدر هاشمی و کو حاتم طی

تا ماتم مردمی و مردی دارند

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۷

 

حالی که به صد زبان بیان نتوان کرد

کلک دو زبان چگونه تقریر کند

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

به جای خویش بود گر درخت طوبی را

ز سلسبیل وز آب حیات آب دهند

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۹

 

مردم تبریز همچو آب لطیفند

شخص به جز از شکل خود در آب نبیند

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۲۰

 

هر باد که از شام به اصحاب تو آید

آرام دل و راحت ارواح فزاید

همام تبریزی
 
 
۱
۲
۳