گنجور

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۲

 

به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید

زمانه را و مرا هر دو کار بگشاید

ز دست رفتم و دستم نرفت در زلفش

کزان گره گرهی یادگار بگشاید

چو وصل او در امید در جهان بر بست

[...]

۳۴ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام

به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام

یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر

یکی به چهره همی سایدش به شرط مقام

ز یک طرف گلوی گاو می برد ناهید

[...]

۳۴ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۹

 

گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان

ماند به عرصه حرم و روضه جنان

بر هر طرف که چشم نهی جلوه ظفر

و ز هر جهت که گوش کنی مژده امان

آرام یافت در حرم امن وحش و طیر

[...]

۳۴ بیت
ظهیر فاریابی