کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۲ - ایضا له
فرستادم بخدمت کاردی خوب
که ارزد گوهر او هر چه خواهی
ببین بر دسته تیغش ، گر ندیدی
زبان مار در دندان ماهی
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۳ - وله ایضا
صاحبا عدّت قیامت را
از من ممتحن چه می خواهی ؟
هر کس از گونه یی همی گوید
تو بگو خویشتن چه می خواهی ؟
هر زمانی عتابی آغازی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۴ - وله ایضا
ای مقادیر فضل و افضالت
بیش از اندازۀ بیان رهی
اندرین روزها که گشت هوا
نا خوش و سرد هم بسان رهی
بس که هر دم ز لشکر بهمن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۵ - فی مدح ابن بدرالدّین باسمعیل
بنامیزد چنان فرّخ لقایی
که گویی سایۀ پرّ همایی
چو بگشایی زبان لبها ببندی
چو در بندگی قبا گیتی گشایی
بشمشیر تو نصرت را تفاخر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۶ - ایضا له
مخدوم کمال ملّت و دین
ای رای تو سوی نیک رایی
کار قلم تو نقشبندی
رسم کرمت گره گشایی
بر رغم زمانه لطف طبعت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۷ - ایضا له
ز ابر چون برف سیم باریدی
گر بدی چون دل تو دریایی
باشد اومید با کفت گستاخ
هر زمان می کند تمنّایی
باز چرخ خرف دگر باره
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۸ - ایضا له
ای آنکه از افاضل انوار معنوی
خورشید را ز خاطر خود وام دادهای
از لطف طبع تربیت روح کردهای
وز لفظ پاک طیرهٔ اجرام دادهای
از نوک کلک خویش به اجرام نظم و نثر
[...]
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲۴ - و قال ایضاً
ز خط عارض ترکان لشکر
مرا این فایده تا جاودان بس
که خط از عارض ترکان لشکر
ز شرمش برنیارد سر ازین پس
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۹ - ایضا له
ای آفتاب ملک که از پرتو کرم
چون صبح کام فضل پر از خنده کردهای
از بس که همچو غنچه کنی دل نمودگی
چون نرگسم ز شرم سرافکنده کردهای
خطّیست کرد عارض خوبان معنوی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۵۰ - وله ایضا
ای خواجه سال و ماه تو تلوین همیکند
بیآنکه علم صنعت اکسیر خواندهای
اندر سیهگری ید بیضا نمودهای
تلبیس خویش بر همه عالم براندهای
روی دو موی داری و موی دو روی و خود
[...]