کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - وقال ایضاًفی مدح الاتابک الاعظم مظفّرالدّنیاوالدّین ابی بکر بن سعد زنگی طاب مثواه و یصف الفلک
کیست آن سیّاح، کورا هست بر دریا گذر
مسرعی کو سال و مه بی پای باشد در سفر؟
رهبر خلقست و او را خود نه چشمست و نه گوش
نام او طیّار و او را خود نه بالست و نه پر
منقذالغرقی لقب دادند او را زانکه او
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - ایضاًله ویمدح السّلطان غیاث الدّین بیرشاه بن محمّد و یصف الفرس
خدای داد بملک زمانه دیگر بار
طراوتی نه باندازۀ قیاس وشمار
بفّر سایۀ رایات خسرو منصور
غیاث دولت ودین کز سپهرش آیدعار
خدایگان سلاطین مشرق ومغرب
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - وله ایضاً یمدحه و یذکر عقداً شرعیاً
ای ز خاک در تو تاج سرم
خود همینست بعالم هنرم
نم کلک تو و خاک در تست
حاصل خشک و تر بحر و برم
عقدها گوهر ازو بربایم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - و له یمدحه ویهنّئه بالعود من السفر مع الخلعة
زهی بنور جمال تو چشم جان روشن
زماه چهرۀ تو عذر عاشقان روشن
خیال روی تو اندر ضمیر من بگذشت
مرا چو آینه شد مغز استخوان روشن
زسوز سینۀ من گر نه آگهی تا من
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - و قال ایضاً یمدحه
بگویم و نکند رخنه در مسلمانی
تویی که نیست ترا در همه جهان ثانی
کدام پایه در اندیشه نسب شاید کرد
که در مدارج رفعت نه برتر از آنی ؟
بروزگار تو نزدیک شد که برخیزد
[...]