×
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ زن دیبا فروش و کفشگر
بود رسمِ سلام از بامدادان
اگر چه اتّفاق امشب فتادست
و لیکن چون توئی روزِ زمانه
ترا هرگه که بینم بامدادست
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » این قطعه را منصف در وقت تسلیم کتاب گوید
وزیر عالم عادل ربیب دولت و دین
ایا بطوع فلک طاعت تو ورزیده
هر آنچه بسته ضمیر تو، عقل نگشوده
هر آنچه دوخته رای تو، چرخ ندریده
زبس که درشبشبهتفکندهپرتوصدق
[...]