گنجور

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

عاشق شدم به ان بت عیار چون کنم

صَعب‌ است کار چارهٔ این کار چون کنم

در عمر خویش باخته‌ام عشق چند بار

هر بار صبر داشتم این بار چون‌ کنم

دل را به بند عشق گرفتار کرده‌ام

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

فصل زمستان رسید و فصل خزان شد

آب رزان خور که آب روی رزان شد

رخت به کاشانه برکه در چمن باغ

زاغ پدید آمد و تذرو نهان شد

باد ز کهسار تیر برف بینداخت

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

ترک من برگل نقاب از سنبل پرُتاب‌ کرد

لالهٔ نعمان حجاب لولو خوشاب کرد

رنگ لعل شکرین او مرا بی‌رنگ‌کرد

تاب‌زلف عنبرین او مرا در تاب‌کرد

دید در سنجاب و مشک ناب نرمی و خوشی

[...]

امیر معزی