گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰

 

ایا گرفته عراقین را به نوک قلم

و یا سپرده سماکین را به زیر قدم

قلم به دست تو و بر فلک فریشتگان

زبان‌ گشاده به شکر تو پیش لوح و قلم

دو پادشاه به جهد تو داده دست به عهد

[...]

۶۴ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۳

 

همان بِه است که امروز خوش خوریم جهان

که دی‌ گذشت و ز فردا پدید نیست نشان

از این سه روز که ‌گفتم میانه امروزست

مکن توقف و پیش میانه بند میان

در انتظار بهار و خزان مباش که هست

[...]

۶۴ بیت
امیر معزی