گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱

 

ای چو جد و پدر اندر خور دیهیم و سریر

ناصر دین و خدایت به همه کار نصیر

ملک شیردلی‌، خسرو شمشیر زنی

شاه لشکر شکنی،‌ پادشه کشور گیر

گه تو را چون فلک از غرب به شرق است مدار

[...]

۵۷ بیت
امیر معزی