گنجور

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار

نه چنان مست به غایت، نه به غایت هشیار

طربی در دل آن ماه نو آیین ز نبیذ

اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار

از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش

[...]

۵۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار

می کند پر حواصل بر سر عالم نثار

مرکز خاک آهنین شد پاک و مستولی شدست

بر زر گردون سرب سیما سحاب سیم بار

گر بود از سیم پشت هر کسی گرم ، از چه رو

[...]

۵۲ بیت
ازرقی هروی