گنجور

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح ابوالمظفر نصر بن سبکتگین

 

بت که بتگر کندش دلبر نیست

دلبری دستبرد بتگر نیست

بت من دل برد که صورت اوست

آزری وار و صنع آزر نیست

از بدیعی ببوستان بهشت

[...]

۳۱ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - ایضاً در مدح سلطان محمود

 

عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر

جامه‌ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر

طرفه باشد مشک پیوسته به آتش ماه و سال

و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه‌تر

چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه‌هاش

[...]

۳۱ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال

نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال

فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان

کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال

گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش

[...]

۳۱ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم

از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم

هر چند همی مالد خمّش نشود راست

هر چند همی شوید بویش نشود کم

انگیخته از هم همه و آمیخته با هم

[...]

۳۱ بیت
عنصری