گنجور

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۸

 

باز گوید رسم عاشق این بود

بلکه این معشوق را آیین بود

چون دل عشاق را در قید کرد

خودنمایی کرد و دلها صید کرد

امتحانشان را ز روی سر خوشی

[...]

۱۸ بیت
عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۰

 

پس برآمد جام بر کف، دست غیب

سر برآوردند مشتاقان ز جیب

چون مگس کردند غوغا بر سرش

می‌ربودند از کف یکدیگرش

اول آن می قسمت ابلیس شد

[...]

۱۸ بیت
عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۸

 

در جواب ار تنک شکر قند ریخت

شکر از لب های شکر خند ریخت

گفت: کای فرزند مقبل آمدی

آفت جان، رهزن دل آمدی

کرده‌یی از حق؛ تجلی ای پسر

[...]

۱۸ بیت
عمان سامانی