گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

دو دستش تو گویی گه کین و مهر

یکی هست دریا و دیگر سپهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

بدینگونه بُد تا درفشنده مهر

بگردید ده راه گرد سپهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

پسر باشدت زو یکی خوب چهر

که بوسه دهد خاک پایش سپهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

بدو گفت جم کای بت مهرچهر

ز چهر تو بر هر دلی مهر مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

از اورنگ و آن بازو و برز و چهر

فرومانده بُد دختر از روی مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

همان گه گمان برد دختر ز مهر

که اینست جمشید خورشید چهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

بُد از مهر جم شیفته ماه چهر

فزون شدش ازین مژده بر مهر مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

ترا دام و دَد بازداند به مهر

چه مردم بود کِت نداند به چهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳ - تزویج دختر شاه زابل با جمشید

 

به تو دادمش باش ازو تازه چهر

گرامی و گستاخ دارش به مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

روان پدر سوخت بر وی به مهر

به چهرش بر از مهر برسود چهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید

 

پسر زاد یکی که گفتیش مهر

فرود آمد اندر کنار از سپهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید

 

سرانجام مر خویشتن را به زهر

بکشت از پی جفت و بیداد دهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر

 

همی بست از گرد تک چشم مهر

همی کافت از شیهه گوش سپهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۴ - نامه ضحاک به اثرط و خواندن پهلوان گرشاسب را

 

زمین ایستاده به باد سپهر

همی گرد گردان شده ماه و مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

سپاهی چو یکی درفشان سپهر

که باشد مرو را ز پولاد چهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

ز گوهر همه روی او چون سپهر

ستاره نگاریده و ماه و مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو

 

به نزدیک آنکش خرد نیست بهر

بهو کاردار سرندیب شهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان

 

بپیوست رزمی گران کز سپهر

مه از بیم گم گشت و بگریخت مهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب

 

زمینی بمانند گردان سپهر

درو چون در آیینه دیدار چهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر

 

از آتش همه روی دریا به چهر

چنان شد که شب از ستاره سپهر

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۴