شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱
قرب صدسال عمر من بگذشت
قصد موری نکرده ام به خدا
نان خود خورده ام ز کسب حلال
مال غیری نخورده ام به خدا
در خرابات عشق رندانه
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲
چون مرا درخواب کردی روز و شب
روز و شب درخواب می بینم تو را
روی تو ماهست و چشم من پر آب
روز و شب در آب می بینم تو را
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳
فیضی که به تو رسید از ما
آن رحمت حق شناس ما را
تو نیز رسان به دوستانت
اسرار معانیش خدا را
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴
دردمندی فقیر اگر یابی
به کرم درد او دوا فرما
وعده گر دهی به درویشی
وعدهٔ خویش را وفا فرما
این نصیحت قبول اگر افتد
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵
یک شاهدی است ما را در غیب و در شهادت
در غیب و در شهات یک شاهدی است ما را
جام و میاند با هم با ساقیند همدم
جامی به نوش جانا شادی ما خدا را
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶
لفظ الف و دو لام و یک ها
اسمی است از آن تو اسم دریاب
این صورت او و اوست معنی
مانندهٔ روح و جسم دریاب
دریاب رموز اسم اعظم
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷
دوش تا روز ما به هم بودیم
لذتی یافتم که چه توان گفت
بندگی خدای خود کردم
حرمتی یافتم که چه توان گفت
دست و پایش خوشی ببوسیدم
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸
خودنمائی می کنی با عاشقان
در دوئی آن یک کجا بنمایدت
نعمت الله جو که نور روی او
آنچه خواهی حالیا بنمایدت
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹
گنج اسما به من عطا فرمود
نعمتی یافتم که چه توان گفت
عقل آمد دمی ملولم کرد
رحمتی یافتم که چه توان گفت
نعمت الله به من عطا فرمود
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰
ماسوی الله جز خیالی نیست می بینم به خواب
این چنین نقش خیالی قابل تعبیر نیست
در سر زلفش دل ما مدتی پابست شد
این چنین دیوانه را خوشتر از آن زنجیر نیست
کی رسد هرگز به مقصودی درین راه خدا
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۱
ای جان پدر به حال ما رحمی کن
زیرا بی تو تمتعی از جان نیست
بسیار فراق تو کشیدم اما
زین بیش مرا تحمل هجران نیست
ملک و ملکوت تخت سلطانی ماست
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲
غیرتش غیر دوست فانی کرد
غیر حق در وجود باقی نیست
جام بشکست و باده آخر شد
جز از او خود حریف ساقی نیست
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳
گر سبوئی شکست یا جامی
حضرت عشق تا ابد ساقی است
چشم و گوش ار نماند باکی نیست
بصر و سمع دائما باقیست
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۴
نعمت الله همه جهان بگرفت
این چنین نعمتی جهانگیر است
نوجوانی است مست و لایعقل
ور به معنی نظر کنی پیر است
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۵
کفر سر زلف بت به دست آر
کایمان محققانه این است
گفتم که ز باده توبه کردم
مشنو که مرا نشانه این است
مائیم مدام در خرابات
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۶
مائیم حضور نعمت الله
رویش بنگر که نیک پیداست
در آینهٔ تمام اشیا
تمثال جمال او هویداست
در دیدهٔ مست ما نظر کن
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۷
هر چه در کاینات موجود است
همه مرحوم رحمتاللّه است
نیست نومید کس ز رحمت او
همه ممنون منتاللّه است
از کرم نعمتی به ما بخشید
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۸
سر کل چون کله نهد بر سر
آن کله کل بلای دستار است
عشق شاه است و می برد دستار
عقل مسکین گدای دستار است
دیدهام خواجهٔ کلان دیروز
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۹
هر که کشته شود به عشق خدا
به یقینم که او خدا گشته است
خونبها خود هدیه به گشتهٔ خویش
تا نگوئی که او چرا کشته است
پادشاهی دهد به درویشی
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۰
انس با محبوب اگر گیرد محبّ
گرچه باشد یک نفس مطلوب اوست
گر دمی با یار خود همدم شود
حاصل او زان نفس محبوب اوست