×
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱
خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد
که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد
زهی خان همایونفر که بر فرق همایونش
پر و بال همای دولت او سایبان آمد
شهنشاه فلک مسند، که بهر خواب امن او
[...]
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲
گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل
دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
قبلهست روی جانان، لعلش چو آب حیوان
این یک مقابل جان و آن یک به جان مقابل
درست دعا بر آرم، هرگز فرو نیارم
[...]
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳
تخت مرصع گرفت شاه ملمع بدن
جیب مرقع درید شاهد گلپیرهن
ساغر سیمین شکست ساقی زرین قدح
پیکر پروانه سوخت شمع زمرد لگن
آتش موسی گرفت در کمر کوهسار
[...]
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴
شتر کشیدی اگر بار دل ز حجرهٔ تن
شدی نزار شتر زیر بار حجرهٔ من
شتر به باد رود، حجره نیز خاک شود
گرت شتر بود از سنگ و حجره از آهن
اجل به حجرهٔ گیتی عجب شترجانیست!
[...]