هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱
ای خواجه مپندار که ما گوهر فردیم
وین حلقهٔ فیروزهٔ گردون صدف ماست
ما هیچکسانیم، که بر ما ز همه کس
خواری رسد و آن به حقیقت شرف ماست
از نیک و بد مردم ایام ننالیم
[...]
هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲
تا کی اندوه روزگار خوریم؟
فکر نابود و بود چندین چیست؟
گر نباشد ز غصه نتوان مرد
ور بود شاد نیز نتوان زیست
تا که در دست کیست روزی ما؟
[...]
هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶
دلا، تا توان مهر گیتی مورز
که تیغ سیاست به کینت کشد
مشو غره، گر ابلق چرخ را
قضا و قدر زیر زینت کشد
گرفتم که بر آسمان رفتهای
[...]
هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸
محمد عربی آبروی هر دو سراست
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیح
بدین حدیث لب لعل روحپرور او
که من مدینهٔ علمم، علی درست مرا
[...]
هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰
به علم کوش هلالی که عاقبت چو هلال
بلند مرتبه گردی، فلک مقام شوی
نهفته از نظر خلق باش ماه به ماه
گرت هواست که منظور خاص و عام شوی
خمیده قامت و زار و نزار شو، یعنی
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵
تا از فروغ روی تو گل کامیاب شد
چون صبح داغ سینه من آفتاب شد
از حسن نیم رنگ تو، ای ساقی بهار
نظاره سیر مست گل ماهتاب شد
چون کشتی شکسته، که از آب پر شود
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰
خط ریحانش رقم بر نسترن خواهد زدن
سنبل تر پنجه بر روی سمن خواهد زدن
سروناز من، که سوی باغ شد دامن کشان
طعنها بر نازنینان چمن خواهد زدن
گر هلالی ناگهان در کنج غم آهی کشید
[...]