گنجور

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱ - اسرار خودی

 

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دام و دد ملولم و انسانم آرزوست

زاین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

گفتم که یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲ - تمهید

 

نیست در خشک و تر بیشهٔ من کوتاهی

چوب هر نخل که منبر نشود دارکنم

نظیری نیشابوری

راه شب چون مهر عالمتاب زد

گریهٔ من بر رخ گل ، آب زد

[...]

اقبال لاهوری