گنجور

 
۱
۲
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

در دیدن این مدینهٔ زمزم آب

از مکه اگر سعی کنی هست صواب

زیرا که دراو مقام دارد امروز

رکنی که ازو کعبهٔ دلهاست خراب

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

ایام چو بست کهربا بر دستت

بی جرم بریخت خون ما بر دستت

سلطان غمت خنجر خود سوهان زد

تا کشته شود چو من گدا بر دستت

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای نقطه دهن، خطت عجب دایره است

وز مشک ترا بگرد لب دایره است

بر روز رخت چو صبح صادق پیداست

کین خط تو گرد مه ز شب دایره است

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

ای سوخته شمع مه ز تاب رویت

وز خط تو افزون شده آب رویت

این طرفه که دل گرم نشد با تو مرا

جز وقت زوال آفتاب رویت

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

دل در طلب تو خستگیها دارد

کارش ز غم تو بستگیها دارد

هر چند که پشت لشکر هستیم اوست

زان روی بسی شکستگیها دارد

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

در خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد

و از دادن جان کار تو مقطع دارد

در شعر تخلص بتو کردم که وجود

نظمیست که از روی تو مطلع دارد

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

جعفر که ز رخ ماه تمامی دارد

در شهر بلطف و حسن نامی دارد

با لشکر حسن در میان خوبان

زآنست مظفر که حسامی دارد

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

کردم همه عمر آنچه نمی باید کرد

از کردهٔ او حذر نمی شاید کرد

امروز چنینم و ندانم فردا

تا با من بیچاره چه فرماید کرد

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد

واز بهر تو زهر اندهی نوش نکرد

ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد

آن را که ترا هیچ فراموش نکرد

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

عشقت جگرم خورد و بدل روی آورد

رنگ از رخ من برد ز تو بوی آورد

پای از در تو باز نگیرم که مرا

سودای تو سر گشته دراین کوی آورد

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

عشقت که بدل گرفته ام چون جانش

دردست و بصبر می کنم درمانش

وز غایت عزت که خیالت دارد

در خانهٔ چشم کرده ام پنهانش

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

خط تو که ننوشت کسی زآن سان خوش

چون شمع وصال در شب هجران خوش

آورد ببنده شاهدی خوش گرچه

شاهد که خط آرد نبود چندان خوش

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

ای من همه بد کرده و دیده ز تو نیک

بد گفته همه عمر و شنیده ز تو نیک

حد بدی و غایت نیکی این است

کز من بتو بد بمن رسیده ز تو نیک

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای کرده غم عشق تو غمخواری دل

درد تو شده شفای بیماری دل

رویت که بخواب‌در ندیده است کسش

دیده نشود مگر به بیداری دل

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

بر کردهٔ خویشتن چو بگمارم چشم

بر هم زدن از ترس نمی یارم چشم

ای دیدهٔ شوخ بین که من چندین سال

بد کردم و نیکی از تو میدارم چشم!

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم

دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم

من زنده به عشق توام ای دوست ولیک

از آرزوی روی تو مردم چه کنم

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

ای سلسلهٔ عشق تو اندر پایم

بندیست ز گیسوی تو بر هر پایم

این شعر اگر بدستت افتد روزی

گردن مکش و بنه سری بر پایم

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

گر زان توام هر دو جهانم بستان

باکی نبود سود و زیانم بستان

باز آی بپرسش و ببین چشم ترم

لب بر لب خشکم نه و جانم بستان

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای جوهر دینت به زر و سیم گرو

با نقد نبهره نزد صراف مرو

رو سکه بدل کن که در آن دارالضرب

این ناسره دینار تو نرزد به دو جو

۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

ای نور تو آمده نقاب رخ تو

خورشید زکاتی ز نصاب رخ تو

هر دل که هوای تو بر او سایه تو فگند

در ذره ببیند آفتاب رخ تو

۲ بیت
سیف فرغانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۲