شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت دوم
راه ز اندازه برون رفته ای
پی نتوان برد که چون رفته ای
عقل در این واقعه حاشا کند
عشق نه حاشا که تماشا کند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
خبرم مپرس از من چو مقابل من آئی
که چو در رخ تو بینم، زخودم خبر نباشم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
مریض عشق اگر صد بود علاج یکی است
مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی است
تمام طالب وصلیم و وصل می طلبیم
اگر یکیم و اگر صد که احتیاج یکی است
بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبائی کنم
ناموس را یکسو نهم، بنیاد رسوائی کنم
چندان بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود
هم محرم مجلس شوم، هم باده پیمائی کنم
تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
قامتت راست چو تیر است و عقابست تیری
که زن دور و مرا در دل و در جان گذرد.
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
دی که رسوا شده ای دیدی و گفتی این کیست
دامن آلوده بخون خسرو تردامن بود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
ساکنان سر کوی تو نباشند بهوش
این زمینی است که از وی همه مجنون خیزد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
مردمان در من و در بیهوشی من حیرانند
من در آن کس که ترا بیند و حیران نشود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
دین فروشی کنی که تا سازی
بارگی نقره، خنگ و زین زرگند
گوئی از بهر حرمت علم است
این همه طمطراق و خنگ و سمند
علم از این ترهات مستغنی است
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
میان مجلس رندان حدیث فردا نیست
بیار باده که حال زمانه پیدا نیست
دگر زعقل حکایت به عاشقان منو یس
برات عقل بدیوان عشق مجرا نیست
نگاهدار ادب در طریق عشق و مترس
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست
در گلستانی نمیجنبی چو شاخ گل جای
میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست
چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
اگر بدست اشارت کنی به جانب من
پرد بسوی تو روحم چو مرغ دست آموز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
آنان که شمع آرزو در بزم عشق افروختند
از تلخی جان کندنم از عاشقی واسوختند
دی مفتیان شهر را تعلیم کردم مساله
و امروز اهل میکده رندی زمن آموختند
چون رشته ی ایمان من بگسسته دیدند اهل کفر
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
بر دردی زآمد شد بسیار، آزاریم هست
گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست
صبر در می بندد اما نیستم ایمن زشوق
خانه ی پر رخنه ی کوتاه دیواریم هست
گو شوم ناچارو دندان بر جگر باید نهاد
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
همچنین فرد باش خاقانی
کافتاب اینچنین دل افروز است
یار موی سفید دید و گریخت
که بدزدی دلش نوآموز است
آری از صبح دزد بگریزد
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
فکر دگر نماند فغانی بیار جان
عاشق بدین خیال و تامل ندیده ام
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا
این ژنده ی پربخیه که پوشیده ام امروز
افسوس که بر هم زده خواهد شد از آن روی
شیخانه بساطی که فروچیده ام امروز
برباد دهد توبه ی صد همچو بهائی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
تا سرو قباپوش ترا دیده ام امروز
در پیرهن از ذوق نگنجیده ام امروز
هشیاریم افتاد بفردای قیامت
زان باده که از دست تو نوشیده ام امروز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
ناز تو این است نورت چون بود؟
ماتمت این است، سورت چون بود؟
نالم و ترسم که او باور کند
وز کردم آن جور را کمتر کند
عاشقم بر لطف و بر قهرش بجد
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
خدایا زخوانی که از بهر خاصان
کشیدی نصیب من بینوا کو؟
اگر می فروشی، بهایش که داده است؟
و گر بی بها میدهی، بخش ما کو؟