گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

در عدم ما مستحقان کی بدیم

که برین جان و برین دانش زدیم

ما نبودیم و تقاضامان نبود

لطف تو ناگفته ی ما می شنود

دنیی و عقبی حجاب عاشق است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

کشتئی آورد در دریا شکست

تخته ای زآن جمله بر بالا نشست

گربه و موشی چو برآن تخته ماند

کارشان با یکدگر ناپخته ماند

نه ز گربه موش را روی گریز

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم

 

دلم ز وصل تسلی نمی شود امروز

اگر غلط نکنم، هجر یار نزدیک است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم

 

مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد

که هر یکی بدگر گونه داردم ناشاد

تنم گداخته شد در عنا چو موم از فکر

که آتش از چه فتاده است در دل فولاد

چمن چگونه برآراست قامت عرعر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم

 

صید جوئی به دشت دام نهاد

آهوی وحشیش به دام افتاد

بست پایش چو بود در دل وی

که برد زنده تا نواحی حی

نانهاده ز دشت پا بیرون

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم

 

شرف خواهی، بگرد مقبلان گرد

که زود از مقبلان مقبل شود مرد

چو بر سنبل چرد آهوی تاتار

نسیمش بوی مشک آرد پدیدار

بهای در بزرگ از بهر این است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم

 

معرفت از آدمیان برده اند

آدمیان را ز میان برده اند

با نفس هر که بر آمیختم

مصلحت آن بود که بگریختم

سایه ی کس فر همائی نداشت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم

 

خوی با ماکن و با بیخبران هوی مکن

دم هر ماده خری را چو خران بوی مکن

روی را پاک بشوی عیب بر آئینه منه

نقد خود را سره کن، عیب ترازوی مکن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

در پای گنه شد دل بیمارم پست

یارب چه شود اگر مراگیری دست

گر در عملم آنچه ترا باید نیست

اندر کرمت آنچه مرا باید هست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

شوق برون زحد به صبوری قرار یافت

آخر میان ما و تو دوری قرار یافت

هرگز دل من از تو جدائی طلب نبود

این وضع در میانه ضروری قرار یافت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

من از تو مثل گشتم و یعقوب زیوسف

در هیچ زمان مهر و وفا ننگ نبوده است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ای دل علم به ملک قناعت بلند کن

چشم خرد زننگ جهان بی گزند کن

تا چند زاغ مزبله، لختی همان باش

خود را به نانمودن خود ارجمند کن

دشمن اگر زپستی همت لگد زند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

از سر کوی تو شبها ره صحرا گیرم

تا بنالم به مراد دل غمناک آن جا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

میوه وصلت به ما کمتر رسد

زان که بر شاخ بلندی بسته ای

عاشقانی را که در دام تواند

کشته ای چندی و چندی بسته ای

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

افسرده بهار شادمانی بی تو

پژمرده نهال کامرانی بی تو

چشمم همه دم به خون فشانی بی تو

حاصل که حرام زندگانی بی تو

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست

مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدا

مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان ره اند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی

هزاران در از خلق بر خود ببندی

گرت باز باشد در آسمانی

تو این صورت خود چنان می پرستی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

کنگر ایوان شه کز کاخ کیوان برتر است

رخنه ها دان کش به دیوار حصار دین دراست

چون سلامت ماند از تاراج نقد این حصار

پاسبان در خواب و بر هر رخنه دزدی دیگر است

گر ندارد سیم و زر دانا منه نامش گدا

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ما را به کوی تو نه سرائی نه خانه ای

کز بهر آمدن بود آن جا بهانه ای

گریاد این شکسته کنی کی بود غریب

خاشاک نیز بر دل دریا گذر کند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

با ما جانا تو دوستی یک دله کن

مهر دگران اگر توانی یله کن

یک روز به اخلاص بیا در برما

گر کار تو از ما نگشاید گله کن

شیخ بهایی
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۹