×
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - وله ایضا
بر همچو زنی لب لعاب افشان را
در حالت اعراض و خوشی احسان را
خواهم به تماشاگه خلق آورمت
چون مسخره کاورد برون طفلان را
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - وله ایضا در رثاء
چون خواجه امیر آن مه خورشید نظیر
در میغ فنا کرد نهان روی منبر
تاریخ وفاتش ز خرد پرسیدم
گریان شد و گفت حیف از خواجه امیر
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۳ - ماده تاریخ
میشد چو رضیع رازق پاک جلیل
ملک و فلک و ملک به دارا تحویل
هر ملک و تجمل که اهم بود ز فلک
دهر آن همه افکند به شاه اسمعیل
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۱
شخصی که به ریشیش چو نظر میدوزم
صد فصل ز ریشخند میآموزم
اصلاح چو کرد خواست تاریخش را
خندید یکی و گفت ریشت گوزم
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - رباعیات
ازین شش رباعی که کلکم نگاشت
برای جلوس خدیو جهان
هزار و صد بیست تاریخ از او
قدم زد برون هشت افزون بران
بدین سان که از هر دو مصرع زنند
[...]