ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱ - ترجمه یک شعرترکی
هرکرا دوست شدم دشمن جان گشت مرا
بخت من دشمن من بود عیان گشت مرا
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸
اگر مدار بهم نیست کار آتش و آب
یکی به تیغ ملک بین مدار آتش و آب
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - در وصف جواهر لعل نهرو نخستوزیر فقید هند
ازجواهر،لعلخوشتر زان که همرنگ دل است
زان دل من بر جواهر لعل نهرو مایل است
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۱ - لشکر منهزم
به کشتزار نگه کن که در برابر باد
چولشکریست هزیمت گرفته از بر خصم
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۴ - از یک مضمون عربی
چون همه درکینه با من چرخ نیلیرنگ شد
سنگ گشتمشیشه گرشد،شیشه گشتم سنگ شد
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۸
میوه به صفاهان در و رامش به ری اندر
باده به ارومی در و دانش به خراسان
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۹ - در خواب گفته است
دو علم است معلوم نزد بشر
یکی علم خیر و دگر علم شر
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - یک تشبیه جالب
بنگر به گردن کج و چشمان احولش
گویی به قعر چاه نگه میکند خروس
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - در ذم حاجی ارزن فروش
گو، ز من بر حاجی ارزن فروش
ارزنت را میفروشی میخرم
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳
سودهٔ سیم همی پاشد بر دشت، نسیم
تا در و دشت توانگر شود از سودهٔ سیم
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳
فراموش کن چیزهای شده
مبر بیش و تیمار ناامده
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴
مشو تند وگستاخ و نااستوار
به پیش خدا و خداوندگار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵
هر آن چیزکان زی تو نبود نکو
به دیگر کسانش مکن آرزو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶
یگانه شو آموزگارانت را
خداوندگاران و یارانت را
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷
مشو خویشتن بنده در زندگی
مکن پیش همچون خودی بندگی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸
رود هرکه با تو به خشم و به کین
از او دور باش و به رویش مبین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹
امیدت به دادار دارنده بند
گزین دوستی کت بود سودمند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱
به زن راز پنهان مکن اشکار
همان کودکان را به فرهنگ دار