ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲
مرد باید که جگر سوخته چندان بودا
نه همانا که چنین مرد فراوان بودا
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳
کار چون بسته شود بگشایدا
وز پس هر غم طرب افزایدا
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴
خداوندا بگردانی بلا را
ز آفتها نگه داری تو ما را
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵
به حق هر دو گیسوی محمد
زبون گردان زبردستان ما را
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۷
چون مرا دیدی تو او را دیدهای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۸
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۱
هر کسی محراب کردهست آفتاب و سنگ و چوب
من کنون محراب کردم آن نگارین روی را
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۴
امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست؟ پیروزی آن جاست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۵
ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود
تا مِیْ خورم امروز که وقت طرب ماست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۶
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۷
هر آن دلی که تو را، سیدی بدان نظرست
خطر گرفت اگر چه حقیر و بیخطرست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۸
اگر چه خرد یکی شاخک گیاه بود
که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۹
هر آن دلی که نهفتهست زیر هفت زمین
که تو بدو نگری همتش ز عرش برست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۰
صاحب خبران دارم آن جا که تو هستی
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۶
آری چنین کنند کریمان که شاه کرد
سوی رهی به چشم به زرگی نگاه کرد
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۷
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
کسی کش پف کند، سبلت بسوزد
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۰
با خلق هر کرم که کند هم خدا کند
باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۱
مرا تو راحت جانی معاینه نه خبر
که را معاینه آمد، خبر چه سود کند؟
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۲
هیچ صورتگر به صد سال از بدایع و زنگار
آن نداند کرد و نتواند که یک باران کند
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۳
او درین فکر تا «به ما چه کند؟»
ما درین فکر تا «خدا چه کند»