گنجور

 
۱
۲
۳
۱۷
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

سبحانک لا علم لنا الا ما

علمت و الهمت لنا الهاما

ما را برهان ز ما و آگاهی ده

از سر معینی که داری با ما

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

دردا و هزار بار دردا دردا

کامروز ندارم خبری از فردا

فردا که شوم فرد ز بیگانه و خویش

رب ارحم لی ولا تذرنی فردا

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

گه باده و گاه جام خوانیم تو را

گه دانه و گاه دام خوانیم تو را

جز نام تو بر لوح جهان حرفی نیست

آیا به کدام نام خوانیم تو را

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

عمری به شکیب می ستودم خود را

در شیوه صبر می نمودم خود را

چون هجر آمد کدام صبر و چه شکیب

المنة لله آزمودم خود را

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

گر شاخ صبوری به بر آید چه عجب

ور محنت دوری به سر آید چه عجب

چون دل که خلاصه وجود است آنجاست

تن نیز اگر بر اثر آید چه عجب

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

درج دهنت که هست تنگ و نایاب

در وی درج است سی و دو در خوشاب

رنگین لب تو بود پی ضبط حساب

بر وی رقم «لام » و «بی » از لعل مذاب

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ای رحمت تو شامل ملک و ملکوت

خاص تو ردای کبریا و جبروت

جان را به تو قوت است و دل را به تو قوت

انت الباقی و کل شی ء سیموت

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

من ناحیة الوصال هبت نفحات

فارتاح فؤادنا لشم الفوحات

در وادی هجر تشنه لب می مردیم

آمد ز سحاب لطف جانان رشحات

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

توحید حق ای خلاصه مخترعات

باشد به سخن یافتن از ممتنعات

رو نفی وجود کن که در خود یابی

سری که نیابی ز فصوص و لمعات

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

یک ذره ز ذرات جهان پیدا نیست

کز نور تو لمعه ای در آن پیدا نیست

از غیر نشان تو همی جستم دی

و امروز ز غیر تو نشان پیدا نیست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

همسایه و همنشین و همره همه اوست

در دلق گدا و اطلس شه همه اوست

در انجمن فرق و نهانخانه جمع

بالله همه اوست ثم بالله همه اوست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

در صورت آب و گل عیان غیر تو کیست

در خلوت جان و دل نهان غیر تو کیست

گفتی که ز غیر من بپرداز دلت

ای جان و جهان در دو جهان غیر تو کیست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

بر شکل بتان رهزن عشاق حق است

لا بلکه عیان در همه آفاق حق است

چیزی که بود ز روی تقیید جهان

والله که همان ز وجه اطلاق حق است

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

زین پیش برون ز خویش پنداشتمت

در غایت سیر خود گمان داشتمت

اکنون که تو را یافتم آنی دانم

کاندر قدم نخست بگذاشتمت

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

کردم توبه شکستیش روز نخست

چون بشکستم به توبه ام خواندی چست

القصه زمام توبه ام در کف توست

یکدم نه شکسته اش گذاری نه درست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

آن کس که لبت دید تو را جان گفته ست

وان کس که رخت، مهر درخشان گفته ست

القصه جهان حسن تو بسیار است

هر کس ز تو هر چه دیده است آن گفته ست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

قرب تو به اسباب و علل نتوان یافت

بی سابقه فضل ازل نتوان یافت

بر هر چه بود توان گرفتن بدلی

تو بی بدلی تو را بدل نتوان یافت

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

سوفسطایی که از خرد بی خبر است

گوید عالم خیالی اندر گذر است

آری عالم همه خیالی ست ولی

جاوید در او حقیقتی جلوه گر است

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

راهی ست ز حق به خلق بس روشن و راست

راهی ست ز خلق سوی حق پر کم و کاست

هر کس که ازان رهش رساندند رسید

وان کس که درین رهش فکندند نخاست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

روزم به غم جهان فرسوده گذشت

شب در هوس بوده و نابوده گذشت

عمری که ازو دمی جهانی ارزد

القصه به فکرهای بیهوده گذشت

۲ بیت
جامی
 
 
۱
۲
۳
۱۷
 
تعداد کل نتایج: ۳۲۲