گنجور

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۵ - عنصری

 

بگرفت سر زلف تو رنگ از دل تو

بزدود وفا و مهر زنگ از دل تو

تا کم نشود کبر پلنگ از دل تو

موم از دل من برند و سنگ از دل تو

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۷ - سوزنی

 

ای شادی عید چون به کام دل اع

دایم شده محبوس درین غمکده مع

ذورم بر اهل دل گر آزادی مح

بوسیست به رسم عیدیم از تو طمع

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۲۰ - ظهیر فاریابی

 

ای ورد ملایکه دعای سر تو

سر نیست زمانه را به جای سر تو

با دشمن تو نیام شمشیر تو گفت

سر دل من باد قضای سر تو

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۲۰ - ظهیر فاریابی

 

شاها ز تو کار ملک و دین با نسق است

وز عدل تو جان ظلم و فتنه رمق است

در عهد تو رافضی و سنی با هم

کردند موافقت که بوبکر حق است!

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۲ - امیر علی شیر نوایی

 

انصاف بده ای فلک مینافام

تا زین دو کدام خوبتر کرد خرام

خورشید جهانتاب تو از جانب صبح

یا ماه جهانگرد من از جانب شام

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۲ - امیر علی شیر نوایی

 

این نامه نه نامه دافع درد من است

آرام درون رنج پرورد من است

تسکین دل گرم و دم سرد من است

یعنی خبر از ماه جهانگرد من است

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۲ - امیر علی شیر نوایی

 

گر در دیرم به گفت‌وگویت باشم

ور در حرمم به جست‌وجویت باشم

در وقت حضور رو به رویت باشم

در غیبت روی دل به سویت باشم

۲ بیت
جامی