جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲
دل ز لعلش چو قوت بیحد یافت
در یکی لحظه رو به مقصد تافت
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۳
چو عفوت بیحد افتادهست دریاهاست پنداری
که پیدا نیست قعرش پیش جامی جز به دشواری
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۵
زیور خود به مسیح ار دهد آن شوخ ملیح
مهر و مه بوسه زند بر لب و دندان مسیح
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۶
چو در ساغر ببیند درد باده
شود تایب ز تاج توبه ساده
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۸
بر دل از رنج طمع بار منه
طلب بی طمعی آخر به
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۹
هرگه که رسد به فارسی سوق سخن
رکنی دو ز شرع را به آن ترجمه کن
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۰
آمد آن سرو روان بیرون به پا گیسوکشان
شد مرا مربوط با هر موی او رگهای جان
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۱
شد نهان زابروی تو مه چو هلال اول شب
به دعا طالب مه گو بگشا گوشه لب
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۲
ابروی تو به صورت ظاهر چو بنگرم
ماه بلند مرتبه را یاد ناورم
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۳
از روی تو بر مصحف چون نور فتد ماها
از طره مشکینت خوانیم دراو طاها
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۴
سمنبر انجمن بین که نی سمن نه چمن
به روزگار تو دارد نشان ز هستی من
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۵
در زلف تو از راست سوی چپ کششی نیست
آری طرف راست گرفتن ز چپ اولی ست
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۸
می نماید شاخ ریحان ترت بر آفتاب
بین دل ما را که چون ماندهست ازین در پیچ و تاب
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۹
توبه در عشق یا ورع در می
جام جامی شکست وای به وی
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲۰
از نقش شفا بسم دلا وصل حبیب
حاشا که خرم به نسیه درمان طبیب
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲
گفت دانایی چو پرسیدم که قلب العبد این
از سر بینش که قلب العبد بین الاصبعین
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۴
هرکس که ازین جهان دلگیر بجست
از ننگ وزیر و منت میر برست
جامی » بهارستان » روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) » بخش ۴
تخم ظلم شاه نافرمانی مردم بود
جو چو کاری حاصل آن کشته کی گندم بود
جامی » بهارستان » روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) » بخش ۱۲
شاه آن باشد که روشن خاطر و بخرد بود
نیکوان را حال ازو نیکو، بدان را بد بود
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۱۵
مرا به دست چپ و راست چون خدا آراست
روا مدار که ماند چپم جدا از راست