گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۱

 

ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران

گوارا کرد بر من چاه را، از قیمت افتادن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۲

 

از دست نوازش تپش دل نشود کم

ساکن نشود زلزله از پای فشردن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۳

 

خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما

چه از ما می‌توان بردن، چه با ما می‌توان کردن؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۴

 

گریزد لشکر خواب گران از قطرهٔ آبی

به یک پیمانه از سر عقل را وا می‌توان کردن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۵

 

نمانده از شب آن زلف گرچه پاسی بیش

هنوز درد دل آغاز می‌توان کردن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۶

 

گرفتم این که نظر باز می‌توان کردن

به بال چشم، چه پرواز می‌توان کردن؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۷

 

جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون

خنده در هنگامهٔ ماتم نمی‌باید زدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۸

 

قسمت خود بین نمی‌گردد زلال زندگی

ای سکندر، سنگ بر آیینه می‌باید زدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۹

 

زین بیابان می‌برم خود را برون چون گردباد

بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۰

 

چون سیاهی شد ز مو، هشیار می‌باید شدن

صبح چون روشن شود بیدار می‌باید شدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۱

 

داشتم چون سرو از آزادگی امیدها

من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۲

 

هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبه‌ای

نیست غیر از زود رفتن، عذر بیجا آمدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۳

 

دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم

که در بهشت مکرر نمی‌توان بودن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۴

 

خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن

به روی سبزه و گل همچو آب غلتیدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۵

 

کنون که شیشهٔ می‌مالک الرقاب شده است

ز عقل نیست سر از خط جام پیچیدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۶

 

نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه

سرزمینی که زمین‌گیر توان گردیدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۷

 

در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است

شد سیل محو در بحر، از پیش پا ندیدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۸

 

بیستون را الم مردن فرهاد گداخت

سنگ را آب کند داغ عزیزان دیدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۱۹

 

ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم

ز سنگ خاره می‌باید مرا آدم تراشیدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۲۰

 

جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار

که در بهشت حلال است باده نوشیدن

صائب تبریزی
 
 
۱
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۴۹۳
sunny dark_mode