×
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳۲ - المقطعات
شبی به مطبخی در دکان طباخی
نشسته بودم و در فکر...بیگاه
میان ترشی و قلیه برنج بشنیدم
یکی مناظره گرم کان بود بی راه
بگفت قلیه کدو در مذمت حبشی
[...]
۴ بیت
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳۵
جوش بوره شبی به بغرا گفت
نکته ای چند، بود چون محرم
خویش را بر کشد به رعنابی
جان ماهیچه هست از آن درهم
سر من نیست قلیه را، گویا
[...]
۴ بیت
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳۸
دیگ حبشی مفاخرت داشت
کامروز به مطبخم افاضل
هر نوع حوایجی که خواهی
از باطن من شدست حاصل
بر کاسه زبان گشاد چمچه
[...]
۴ بیت
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۶ - خبر آوردن خادمه
خادمه چون این سخنان را شنید
هیچ مجالی دگر آن جا ندید
نزد جوان آمد و بنشست باز
خادمه بگشاد زبان را به راز
گفت که آن دلبر رعنای تو
[...]
۴ بیت