گنجور

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲

 

تو بدگمان و مرا با تو نیست راه سخن

چرا رقیب نسازد سخن میانهٔ ما

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳

 

میلی ار وارسته‌ای، هرگه دچارت می‌شود

زیر لب، گرد سرش صد بار گردیدن چرا؟

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴

 

(گذارد لب چو بر جام می ناب)

نماید همچو عکس غنچه در آب

ز مستی گشت سرگردان، وگر نه

چرا چشم تو می‌گردد به محراب

در میخانه را میلی گشودند

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵

 

در فراقت زان نمی‌میرم که ناید در دلت

کاین ستم نادیده، روزی چند با هجرم نساخت

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶

 

آثار جنون، عقل ز تاثیر تو دارد

جان، تار رضا در کف تدبیر تو دارد

دل سلسله از زلف گرهگیر تو دارد

دیوانه ما پای به زنجیر تو دارد

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

عاشق به راه شوق ز کشتن حذر نکرد

ننهاد پا به کوی تو تا ترک سر نکرد

بگذشت یار و بی‌خبرم ساخت، وز پی‌اش

جان رفت آن‌چنان که مرا هم خبر نکرد

قربان آن کرشمهٔ عاشق‌کشم که دل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸

 

به مجلس تا نگردد شرمسار از عهد خود با من

ز بیرون بازگردم چون بد من در میان باشد

مرا از هیبت روز قیامت چند ترسانی؟

چو یار از یار دور افتد، قیامت آن زمان باشد

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۹

 

هرگه آیم سوی تو، تا سوز دل تسکین دهم

بینمت با غیر و صد سوزم به دل افزون شود

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۰

 

ز خلف وعده نه‌ای منفعل، چو می‌دانی

کسی ز وعده خلافی در انتظار نبود

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱

 

کردم به دیگری پی رفع گمان غیر

اظهار عشق و یار به من بدگمان بماند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲

 

اگرچه غیر به بزم تو سرفراز بود

بدین خوشم که وصال آرزوگداز بود

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳

 

بی‌قرار است دل اندر بدن کشته عشق

دیگر از یار ندانم چه تمنا دارد

امتحان نام نهد دل، ستمی کز تو کشد

خویش را چند به این حیله شکیبا دارد؟

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴

 

بخت اگر در خواب یک دم همدم یارم کند

دل تپد از شوق چندانی که بیدارم کند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵

 

مشکل غم و دردی‌ست که درد و غم ما را

بی‌غم نکند باور و بی‌درد نداند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶

 

چو یافتی که برآنم که درد دل به تو گویم

رقیب را طلبیدی که آن نهفته بماند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۷

 

به روی یار نیفتد مرا نظر هرگز

که تازه آرزویی در دلم گذر نکند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۸

 

یاد تو جان غمزده را شاد می‌کند

هرگز نمیرد آنکه ترا یاد می‌کند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹

 

جراحتهای دل هرگه که بینم

نگاهم تا کمر در خون نشیند

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰

 

بسی خشنود می‌آید به سویم قاصدش، گویا

که غیر از نامه، حرفی از زبان یار هم دارد

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۱

 

دلم چگونه تسلّی شود به آمدنی

که با خود از پی رفتن، بهانه‌ها دارد

میلی
 
 
۱
۲
۳