سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱
ای دزد هجا و مدح دیوان پدر
گوئی که شدم سوار میدان پدر
من رستم شعرم و تو سهراب منی
از خنجر من جان نبری جان پدر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۲
ای خم شکسته بر سر چاه کمیز
با سوزن سوفار درشت سر تیز
مستیز که با او نه برآید بستیز
نی تو نه چو تو هزار زنار آویز
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۳
آنگه که بدی نبود رخ مه را خویش
جستن ز تو من نیافتم بهره خویش
اکنون آئی که گشت . . . ونت درویش
چون گردن پیر گاو گردنکش ریش
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴
تر ساز هجای تو تبرا نکنم
تا روز ترا چون شب یلدا نکنم
سر چون سم خر مباد حمدان مرا
گر پای زنت را چو چلیپا نکنم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵
خمخانه سریست کوزه دار سرخم
بسته است جلاجل جلالی بردم
هرچند خر منست از سر تا سم
صد شکر کنم گر کنمش روزی گم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۶
ای رشته حکمت تو سر گم گشته
در خانه جهل آمده در گم گشته
از خانه بدر میای تا درناید
آواز منادیان خر گم گشته
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۷
یارب گل دینم از پژمردن
در عصمت خود دار گه جان بردن
در دل دارم میوه دل پروردن
ایمن کنم از خزان کافر مردن
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۸
شد کاخ شهنشاه مکان عیسی
شد غرق عدوی شه چو خصم موسی
شد مملکت شاه سلیمان معنی
از خصم چو نامه گناه یحیی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۹
ایشاه محمد سیر یوسف وش
داود شجاعت سلیمان مفرش
موسی و خلیل اندر آب و آتش
الیاس و خضروار بزی خرم و خوش
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
ایشاه دل خصم تو دارد سوزن
خیاط غمست و میگذارد سوزن
از خون سرشته رشته کردست و تعب
از سینه بدیده می برآرد سوزن
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
تا گشت پدید نصر جانرا دشمن
ناآمده بر سپاهش از خصم شکن
بردند و بدست مرگ دادند نفس
احسنت زهی سپه نه مردند و نه زن
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
طوطی بپرید از قفس بلخ به مرو
چون دید به جای نیشکر نیزهٔ غرو
چون بلبل بر گل به گل و سرو به سرو
واکنون به خس اندر آورد سر چو تذرو
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
برداشت سپهر پرده شرم از روی
بازیچه خود فکند یکباره بکوی
افعال سپهر بیوفای کین جوی
میدان و مگوی باز میدان مگوی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
ایشاه نظر بشاه گردون کردی
کافاق بتیغ صبح گلگون کردی
شمس الملکی مسلم اکنون کردی
کز ملک بتیغ سایه بیرون کردی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
ایشاه بیک نظر که اکنون کردی
اقبال سپاه خلخ افزون کردی
تاج سر کیقباد و کیخسرو را
نعل سم اسب آل ساعون کردی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
ای صدر جوانبخت ز بس غم خوردن
بی برگ شدم بار گران بر گردن
نه توشه زیستن نه برگ مردن
بی برگم و بی مرگ چه دانم کردن
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
ای از گل مکرمت سرشت تن تو
شد خربره اهل تیغ چون دشمن تو
خون ریختن خربره در گردن تو
لیکن دیت خربره در گردن تو
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
دیگ سیه انداخته از گوشه بام
رسمیست بسورها ز چشم بدعام
انداخت بسور صاحب از نام امام
چون دیگ سیاه لعبتی سیم اندام
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
ای یافته دین ذوالجلال از تو ضیا
وز تو کرم طبیعی و صدق و صفا
غایب مکن ایدوست که از نظم ثنا
غایب نشدست هیچ حرفی بخطا
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
صاحب که ضیای عدل از ما نوزید
آهو بره شیر ژیان شیر مزید
روباه غرور دهر نزدیک رسید
چون گربه بلیسیدش و چون سگ بگزید